۵ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

Not sweet, just bitter

توی بیوی تلگرامم نوشته بودم "only we're sweet in a bitter world" یعنی ما تنها شیرین توی یه دنیای تلخ هستیم. نمیدونم، دو سال یا سه ساله این جمله تو وجودم بوده و معتقد بودم که من شیرینم، توی دنیای تلخی که زندگی میکنم و سعی میکنم دنیا رو شیرین کنم. ولی الان چی؟ من چیکار برای این دنیا کردم؟ هیچی، مطلقا هیچی. من نتونستم دنیا رو شیرین کنم، کاری از دستم بر نمیاد، من هیچکاری نکردم.

دیگه از انسان بودنم، از شیرین بودنم و از این دنیا خسته شدم. این دنیا زیادی تلخه، حتی منی که شیرینم، نمیتونم دنیا رو شیرین‌تر کنم. مثل یه قهوه تلخِ تلخ، که با یه قند هم نمیتونه شیرین بشه، فقط طعم تلخش تو این فنجون میمونه. ماهایی که شیرین بودیم تو دنیا تلخ، حالا داریم تلخ میشیم. نمیتونیم این دنیا رو شیرین کنیم، چون دنیا، خیلی وقته روی بی‌رحم بودنشو بهمون نشون داد.

  • ۱۱
  • CM. [ ۱ ]
    • Brilli .Shr
    • يكشنبه ۲۴ مهر ۰۱

    Last scene

    آخرین صحنه؛ چیزی بود که به چشم خودش می‌دید. آخرین صحنه‌ی او، چیزی بود که در عالم رویا و خیال تصور می‌کرد. آخرین صحنه‌ی او، دیدن دار و درخت‌هاست که با باد، می‌رقصن. درخت‌های سبز و زرد، انگار که پاییز خیلی بهش نزدیک‌تره‌. گندم‌ها هم با درخت‌هایی که ازش دورن، با باد میرقصن. خودش چی؟ اون فقط یه تماشاگره، تماشاگر آخرین صحنه از این فضای دلنواز.

    #من_نوشته 

    پ.ن: این عکس متعلق به آلبوم جدید چن به اسم last scene ئه.♡

  • ۹
  • CM. [ ۰ ]
    • Brilli .Shr
    • چهارشنبه ۲۰ مهر ۰۱

    Death stars

    ستاره‌های آسمون خیلی کم پیدا میشن، چون جایی زندگی میکنم که پر از نور و ماشین و ساختمونه. کم میبینمشون، نورشون خیلی کم واضحه اما میبینمشون. خواهرم بهم میگفت که ما و ستاره‌ها خیلی دوریم، چندین سال نوری. اون طرف، اون ستاره مرده، در حالی که ما ازش فاصله‌های زیادی داریم، درخشش اون ستاره‌ها رو میبینیم. نمیدونم چرا، گفتن این حرفش، دلمو گرفت... در حالی که ستاره‌ها میدرخشن، متوجه این نمیشم که اون‌ها کی ناپدید میشن. داشتم به این فکر میکردم که ستاره بودن و جون دادن چجوریه؟ اون‌ها چجوری منو میبینن؟ بهم میگن "چقدر خوشگله، چشمک میزنه."؟ و ممکنه بدونن که من مرده بودم، در حالی که اون‌ها من رو زنده میبینن؟ جالبه ولی غم‌انگیز هم هست.

    وجودم یه بار کم میاره، دوباره امیدوار میشه، بازم کم میاره و دلش مرگ میخواد ولی دوباره امیدوار بشه. این چرخه ادامه داره، تا وقتی که متوجه بشم دارم میمیرم. شاید ستاره‌ها همینن؟ ممکنه ستاره‌ها زندگی سختی داشته باشن، جوری که نتونن به زندگی ادامه بدن و دلشون مرگ میخواد ولی نمیتونن و هی فکر میکنن و فکر میکنن و بیشتر میدرخشن تا این که جونشون بره به سمت ستاره‌های دیگه.

    شاید من خیلی فکر‌های غم‌انگیزی میکنم، به هر حال که من تو زندون ذهنم هستم.

    #من_نوشته 

  • ۹
  • CM. [ ۲ ]
    • Brilli .Shr
    • چهارشنبه ۱۳ مهر ۰۱

    The story of two fish

    قبل از این که این اتفاقات بیوفته، یه ویدیو دیدیم از اجرای گوگوش و شهیار قتبری که باهم آهنگ "قصه‌ی دو ماهی" رو خوندن، بعد مامانم بهم یه خاطره‌‌ی کوتاه‌ای گفت: "من یادمه که اون موقع بچه بودم، این آهنگ قصه دو ماهی رو تو رادیو پخش میکردن، این آخرین آهنگی بود و من باهاش گریه میکردم چون اون موقع روزهای آخرش بود تا وقتی انقلاب بشه، چون میدونستم قراره چی بشه..."

    این بار الان تو این اوضاع سخت برای پس گرفتن آزادی و کشور هستیم و دوباره همین اجرا رو باهم دیدیم، یهو مامانم گفت: "فکر کن، اون موقع آخرین آهنگی بود که تا موقع انقلاب پخش میشد و حالا تو این اوضاع، بازم دارم گوش میکنم، انگار که واقعا تاریخ داره تکرار میشه!"

    عجیب بود، من مثل مامانم شدم، مامانم تجربه همین لحظه سخت و ترسناک رو داشت، منم دقیقا دارم به چشم‌های خودم، خبر‌ها رو میخونم، صدای فریاد و آهنگ "برای..." رو میشنوم و تمام وجودم از ترسیدن و استرس خسته شدن، تو خونه پیچیده شدیم، انگار که هر لحظه ممکنه دیوار بیاد ما رو بخوره. از قوی شدن خسته شدم، از ضعیف شدن هم خسته شدم، دیگه نه صدای خنده‌ای از دهنم دی میاد، نه دیگه نمیتونم به زور هم لبخند بزنم، نه مثل سابق کارایی که دوست داشتم رو انجام بدم، نه دیگه نمیتونم مثل آدم سابق باشم. دیگه نمیتونم همون سحری باشم که میخندید، سم بازی در میورد، نقاشی میکشید و "زندگی میکرد". من دیگه، همون سحری شدم که مدام نگران میشه، گریه میکنه و هر لحظه دلش "مرگ" رو میخواد چون دیگه نمیتونه زندگی کنه. :)

    میدونی، جلو رسیدن به آزادی، خیلی دشوار و کمرشکنیه ولی برگشتن به سرجای اول، هم سخت‌تره و هم دیرتر، چون دیگه وسط این بازی کثیف هستیم. به هر حال، ما مثل همین دو ماهی هستیم که هر لحظه ممکنه، نوبتمون بشه تا مرغ ماهی‌خوار ما رو بگیره..‌.

    #من_نوشته 

    ما دو‌تا ماهی بودیم توی دریای کبود

    خالی از اشک‌های شور از غم بود و نبود

    پولک‌هامون رنگارنگ روزهامون خوب و قشنگ

    آسمونمون یکی خونمون یه قلوه سنگ

    خنده‌مون موج‌ها رو تا ابرها می‌برد

    وقتی دلگیر بودم اون غصه می‌خورد

    تورهای ماهیگیرها وا نمی‌شد

    عاشقی تو دریا تنها نمی‌شد

    خوابمون مثل صدف پر مروارید نور

    پر شد این قصه‌ی ما توی دریاهای دور

    همیشه توک می‌زدیم به حباب‌های درشت

    تا که مرغ ماهیخوار اومد و جفتمو کشت

    دلش آتیش بگیره دل اون خونه خراب

    دیگه نوبت منه سایه اش افتاده رو آب

    بعد ما نوبت جفت‌های دیگه‌ست

    روز مرگ زشت دل‌های دیگه‌ست

    ای خدا کاری نکن یادش بره

    که یه ماهی این پایین منتظره

    نمی‌خوام تنها باشم ماهی دریا باشم

    دوست دارم که بعد از این توی قصه‌ها باشم

    شهیار قتبری – "قصه‌ی دو ماهی" با صدای گوگوش.

  • ۴
  • CM. [ ۴ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۱۱ مهر ۰۱

    shahrivar

    فقط در چند کلمه، میتونم شهریوری که گذشت رو توصیف کنم:

    امتحان شهریور، استرس، خندیدن، خوشحالی برای آیدل‌هام، یه اتفاق هولناک، ناراحتی و خشم، آتش، خواستن عدالت و آزادی، خون، استرس، استرس، دیپلم، استرس، دعوا با بابام، صدای فریاد مردم، گریه، گریه، گریه، ناامیدی و ترس و در نهایت، من. این شهریور من بود.

    #من_نوشته 

  • ۹
  • CM. [ ۱ ]
    • Brilli .Shr
    • شنبه ۲ مهر ۰۱
    • اینجا جایی هست که از روزهام، فنگرلی کردن‌هام و حرف‌هایی که از قلب و ذهنم میگن، مینویسم. جایی به اسم سرزمین آسمون که وقتی به آسمون نگاه کنی، بیشتر لبخند میزنی. پس اگه داری به آسمون نگاه میکنی، به من فکر کن. :)♡
    ۱۳۹۶.۱.۴
    – Like a lie in a dry terrain, Like a flower blooming as a miracle, We endured the pitch-black darkness, With all of our might, It takes courage to step on today And stand up again, Let it go. This cold rain that wets my entire body, This feeling of freedom in my soul, I feel like I’ve been born again, It’s a fresh start for you and I.
    EXO - Runaway

    – I'll never cry because I know that it'll never change, I'll stay standing and endure it in an unknown place, There will be many times I'll almost fall, but, Alone, I reach out my hand, alone, I stand back up.
    Stray kids - scars

    – Tear it up 'cause we're dreaming of the future, Don't stop got that fire running through us, Everything that we know, Light the fuse, and let's blow, New world, new world. Fly up, history is in the making, Make bigger and better, the earth be shaking, Lifting, lifting it up, All we need is that love.
    SF9 - new world
    a