۱۷ مطلب با موضوع «من نوشته :: نگار و نوشته» ثبت شده است

My neighbor totoro

تصور کنین شما میخواین به یه جای خلوت و خوب مثل یه روستا برین و برای یه مدتی زندگی کنین. یه خونه نسبتا قدیمی و خالی پیدا میکنین و وسایل‌هاتون رو اونجا میذارین. همه‌چی معمولی پیش میره تا این که متوجه یه چیزهای عجیب و جالبی میشین. موجودات ریز سیاه رنگ تو خونه‌اتون پنهون شده و هیچکسی جز شما اون رو نمیبینه. حتی متوجه میشید که یه همسایه دارین. این همسایه تو جایی زندگی میکنه که شما کشفش میکنین، تو یه درخت بزرگ و غول‌پیکر که هیچکس از داخل اون خبر نداره. اون همسایه، یه موجود دوست داشتنی خاکستری رنگه که قلب مهربونی داره. اسم اون توتورو هست و قطعا با دیدن نیشخند شیرینش، لبخند میزنین.

به این فکر کنین که اگه واقعا همسایه‌ی شما توتورو وجود داشت، چه حسی داشتین؟ باهاش چیکار میکردین؟ 

Rain tumbles down, the bus is late. Suddenly, a furry wet giant is by your side! Don't be afraid, just open wide! Your umbrella for him, watch him play in the rain! Now begins a new adventure for you!

Who leaves the seeds, For you to find? Follow them and you will see, a treasure there. Then plant the seeds, and help them grow! It may seem the like a dream, things are not what they seem.

And you'll be with To-to-ro, Totoro! To-to-ro, Totoro! Living in the forest trees, for such a very, very long time!

There you'll be with To-to-ro, Totoro! To-to-ro, Totoro! You only see him when your very young, a magical adventure for you! It's magic for you.

این انیمه رو به پیشنهاد بنگچان استری کیدز که تصمیم گرفت یه مووی دیت برگزار کنه دیدمش. دقیقا تو روز بیستم مهر. حقیقتا خیلی بامزه و دوست داشتنی بود. هر چند من دیدم که میگفتن داستان خاصی نداشت، ولی به نظر من که داشت. دوتا دختر دوست داشتنی همسایه‌ای داشتن که فقط خودشون میتونستن ببیننش. این رویایی شیرینی بود برای این بچه‌ها. خیلی خوشحال شدم که دیدمش چون خیلی ناز بود. دلم توتورو میخواد. :(

 

  • ۵
  • CM. [ ۲ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۸ دی ۰۲

    Howl's moving castle

    مطمئنم وقتی وارد پنل وبلاگتون بشین، چشمتون به ستاره روشن من که با این عنوان نوشته شده، چشم‌هاتون پر از ستاره بشه. ما به ماه آذر رسیدیم و من تصمیم گرفتم برای این شروع، از چیزی صحبت کنم که برای اکثر بچه‌ها نوستالژیه.

    دنیای استودیو جبیلی، یه دنیاییه که هر چقدر بخوایم از جزئیات ریز و درشتش حرف بزنیم، بازم کمه. ما اکثرمون کارهای این استودیو رو دنبال کردیم، از جمله پونیو، شهر اشباح و قلعه متحرک هاول؛ این مورد آخر موضوع اصلی این پسته. من فکر کنم تنها کسی بودم که برخلاف این که همتون تو بچگیتون این انیمه رو دیدین، تازه تو سن بیست سالگی به سمتش رفتم اما معتقد بودم که هیچوقت برای دیدنش دیر نیست. تو هر سنی که باشی، باز دیدن قلعه متحرک هاول بهت حس تازگی میده.

    من حقیقتا خیلی دوست داشتم یه روزی این انیمه رو ببینم و این دفعه فرصت شد تو یکی از روزهای آبان ماه، تماشاش کنم. حقیقتا تو این دو ساعتی که گذشت، قاصر موندم و نمیدونستم از کجا تعریف کنم، از داستانش یا از جزئیات زیباش و سکانس‌های معروفش.

    خیلی این برای من مهمه که هر چقدر فیلم طولانی باشه، جوری باشه که خسته‌ام نکنه و هاول، یکی از این فیلم‌سینمایی‌ها بود که تو این زمان حتی وسط فیلم خسته‌ام نکرد و دلیل اصلی این، میتونه به زیبایی گرافیک و جزئیات ریز و درشتش اشاره کرد. قلعه عجیب اما شگفت‌انگیز متحرک هاول که داخل اون، پر از اسرار و زیباییه، حتی با شلوغی بودنش، چیزی از زیباییش کم نمیشد. واسه همینه که هممون میگیم "ای کاش تو دنیای این انیمه زیبا زندگی میکردیم." و دروغ چرا؟ من حاضرم یه روزی تو این دنیا باشم. =)

    قبل از این که ببینم، خیلی‌ها رو دیدم که از هاول تعریف میکردن، نه یه بار، بلکه چند بار. جوری که این انیمه تاثیر خوبی روی بچه‌ها گذاشته بود که تو ذهنشون ثبت شده بود و هر چند وقت یه بار یادآوری میکنن که این چقدر اثر فوق‌العاده‌ایه. اون روز من تصمیم گرفتم که ببینمش و هنوز یه دقیقه از دیدنش نگذشته بود که من شیفته‌اش شدم و تا آخر، تماشا کردم. میدونین یه اثر خوب(کتاب یا فیلم یا سریال) کاری میکنه که شما حس کنین وارد دنیای اون قصه شدین و دلتون نمیخواد از اونجا خارج بشین. هاول هم جزش بود که من کاملا وارد اون دنیاش شدم. یه حس پرواز و آزادی بهم دست داد و این فوق‌العاده‌ست. مطمئنم شماها همچی حسی داشتین، نه؟

    اگه بخوام نظر کلی رو بگم، این اثر ارزش چند بار دیدن رو داره. جوری که دوست داری بارها زیبایی‌هاش رو ببینی و از دیدنش سیر نشی. کلی جزئیات داشت، شخصیت‌های دوست داشتنی داشتیم و همینطور اوج اون داستان خیلی عمیق و زیبا بود.

    اگه تا الان "قلعه متحرک هاول" رو ندیدین، (که البته خب هممون دیدیم ولی ممکنه کس‌هایی باشن که تاحالا ندیدنش) خیلیییییی پیشنهاد میکنم. مطمئنم تا آخرش ازش لذت میبرین.♡ بقیه عکس‌هایی که از این انیمه ثبت کردم رو تو ادامه‌ی مطلب میذارم چون یه مقداری زیاد هستن.

  • ۴
  • CM. [ ۴ ]
    • Brilli .Shr
    • پنجشنبه ۹ آذر ۰۲

    Suzume

    فکر کنین شما گم شدین و دنبال مادرتون هستین. تک و تنها با قدم‌های کوچیکتون به اطرافتون نگاه میکنین. کلی تلاش برای پیدا کردن یه نشون از مادرتون و یا کسی هستین، اما میبینین که هیچکس اونجا نیست. ناامید میشید و دست از پیدا کردن برمیدارین، اما همون لحظه، یک نفر پیدا میشه و شما اون رو میبینین. اون آدم به نظرتون کی میتونه باشه؟ یه فرشته؟ یه نفر از آینده؟ کی میتونه باشه؟

    حدود چند روز پیش یا بهتره بگم روز ۱۰ مهر، یه فیلم‌سینمایی دیدم به اسم سوزومه یا suzume. اگه دو انیمه‌ی قبلی your name و weathering with you رو دیده باشین، این انیمه هم شما رو شگفت‌زده‌تر میکنه. میشه گفت این سوزومه پارسال منتشر شد و منتظر فرصتی بودم که بتونم یه روزی ببینمش و اتفاقی این حس اومد که "میخوام یه چیزی ببینم." و سوزومه تو ذهنم پدیدار شد. پس تصمیم قطعی گرفتم که این انیمه رو ببینم و باور کنین که از دیدنش هیچوقت پشیمون نشدم، دقیقا مثل دو سینمایی قبلی.

    یادمه وقتی این انیمه منتشر شد چه حرف‌هایی ازش میزدن و میگفتن "حتمااا ببینید!" و  حتی موسیقی فیلمش رو میذاشتن، این وسط واقعا دوست داشتم همون موقع ببینم اما نشد تا دیگه ۱۰ مهر امسال، به سمتش رفتم. حقیقتا کسی بهم نگفته بود که ببینمش، بلکه خود به خود یاد سوزومه افتادم و گفتم که "وقتشه ببینمش تا سرم گرم شه." اما وقتی شروع کردم به دیدن، بیشتر از این که سرم گرم بشه، تو داستانش غرق شدم و تا آخرش، نتونستم ازش بیرون بیام.

    تو طی دیدن سوزومه متوجه شدم تو این سه‌تا انیمه به سه‌تا چیز اشاره میکردن، مثل "اسم تو" به شهاب سنگ و ستاره‌ی دنباله‌دار اشاره میکرد یا weathering with you  به آب و هوا اشاره میکرد. این بار در سوزومه به زلزله اشاره کرد و این که سعی کرده تو این سه‌تا، به سه اتفاقات طبیعی نشون بده جالب بود برام.

    داستان از اونجایی شروع میشه که سوزومه تو راه رفتن به دبیرستان، مردی به اسم سوتا میبینه که دنبال یه جای متروکه و در میگرده و این برای سوزومه عجیب بود که چرا این مرد دنبال همچی چیزی باشه. کنجکاویش گل کرد و رفت همون جایی که به سوتا گفت. اونجا میفهمه که قضیه از چه قراره و این برای سوزومه، یه شروع بود، شروع سفر کردن به جاهای مختلف ژاپن، نجات دادن مردم و همینطور سفر کردن به خودش، چون از بچگی خودش، چیزی یادش نمیاد...

    اگه سوزومه رو دیده باشین متوجه میشین که چی میگم. سوزومه در واقع مثل من بود و دلش نمیخواست چیزی از دست بده. چون تجربه از دست دادن مادرش اونقدر سخت بوده که نمیدونست چجوری به زندگی ادامه بده. این سفر برای خودش جالب بود، با آدم‌های مختلفی آشنا شد و تجربه کرد، چیز‌های زیادی یاد گرفت که مهم‌ترینش، "جریان زندگی" بود. وقتی یه ساختمون متروکه یا یه جای متروکه میبینیم که خالیه و کسی اونجا نیست، آدم یهو تو ذهنش تصور میکنه که قبلا آدم‌ها اونجا می‌اومدن و میرفتن و چه زندگی‌هایی در اونجا جریان داشت، تا زمانی یه اتفاق طبیعی مثل زلزله اتفاق میوفته.

    از اون طرف، اون دوست داشت بیشتر زنده بمونه، چون میدونه زندگی هر چقدر بی‌رحم و سخت باشه، باز چیزهایی وجود دارن که میش تجربه‌اشون کرد. دقیقا این رو با تموم وجودم حسش کردم و با خودم گفتم "منم همینطور."

    این فیلم‌سینمایی کاری کرد که نه یه بار، بلکه دو بار گریه کردم، چون وقتی مرور خاطرات میشد و کار رو تموم میکردن، این باعث شد که تلنگری به من بشه که آینده هر چقدر نامعلوم باشه ولی باید مطمئن باشم که قرار نیست ترسناک باشه، چون این منم که باید آینده‌ام رو درست کنم.

    داستان رو کنار بذاریم، گرافیک انیمه و موسیقی فیلمش واقعا روحم رو زنده کرد، مخصوصا آهنگ سوزومه که واقعا با احساساتم بازی کرد. بعد از تموم کردن این فیلم، بازم میخواستم گریه کنم ولی خب نشد، همین دو بار هم برای من کافی بود.

    اگه این انیمه رو ندیدین، به شدت پیشنهاد میکنم که ببینیدش، زیباست، همه‌چیزش زیباست و من مطمئنم از دیدنش لذت میبرین و تا ابد تو ذهنتون میمونه.

    "مهم نیست الان چقدر ناراحت باشی. تو بزرگ میشی، پس نگران نباش، آینده خیلی هم ترسناک نیست. با افراد زیادی که بهشون اهمیت میدی ملاقات میکنی، کسایی که ازت مراقبت هم میکنن... شب ممکنه بی‌پایان به نظر برسه، ولی یه وقتی، روز میرسه. در اون نور بزرگ میشی، من مطمئنم، توی ستاره‌ها نوشته شده، من فردای توام."

    – suzume.

    پ.ن: بعد یه قرن پست گذاشتم و حقیقتا چون ایده‌ای خوبی برای پست گذاشتن ندارم میتونه دلیلِ پست نذاشتنم باشه. به هر حال دیدن این فیلم فرصتی شد که بتونم پست بذارم.♡

    پ.ن۲: انقدر تابستون مزخرفی داشتم که هیچ ایده‌ای ندارم برای پست سه ماه تابستون چجوری جمع‌بندی کنم. واقعا مزخرف‌ترین تابستوت عمرم رو داشتم...

    پ.ن۳: امروز سالگرد دبیوی اس‌اف‌ناینه و این اولین باریه که در کنار این که خوشحالم، ناراحت هم هستم. دیگه میدونین چرا... ولی باز باور دارم که اون‌ها همچنان نه نفرند و نه نفر باقی میمونن. :)

  • ۸
  • CM. [ ۱ ]
    • Brilli .Shr
    • پنجشنبه ۱۳ مهر ۰۲

    Dance with sword

    پس اگه آدم خونگرمی به نظر میومدم، همش به لطف تو بود. / من جلادت میشم، من به رقص شمشیر ملحق میشم. / بذار من اون کسی باشم که اون زخم‌ها و خوب میکنه.

    — حرف‌های جو یو جونگ به مون دونگ اون؛ گلوری (افتخار)

    مدتی میشه یه نفس عمیقی میکشیم، اما مدام نگرانیم. نگران آینده خودمون، مخصوصا خودم. با این که یه باری از دوش ما برداشته شده اما فکر به آینده‌ی نامعلوم خودم، خیلی اذیتم میکنه. بیشتر وقت‌ها، حس انتقام گرفتن دارم. برای چی؟ برای این که اون روز، برای ما کابوس ساخت، چون هر دفعه اسمش رو میشنوم، عصبانی‌تر میشم، جوری که دلم نمیخواد اسمشو بشنوم، اما فکر میکنم فایده‌ای نداره بخوام انتقام بگیرم.

    من بیشتر به مون دونگ اون فکر میکنم. اگه گلوری رو دیده باشین، میدونین که چی میگم. مون دونگ اون تو فکر این بود که باید چیکار کنه تا کابوسی که توش مونده رو نابود کنه. اون کاری کرد که همه اون‌هایی که اذیتش کردن، اذیت بشن. داشتم با خودم میگفتم اگه من همچی قابلیتی داشتم، میتونستم اون آدم‌هایی که من و خانواده‌ام رو اذیت میکنن رو با هر روشی خرو و خاکشیرشون میکردم اما من این قدرتش رو ندارم. تنها قدرتی که وجود داره، فراموشیه. فراموششون که بکنم، اینطوری از زندگیم حذف میشن.

    با خودم فکر میکنم که اون زن، چجوری تحمل کرده؟ شاید به اندازه ما تحمل کرده یا بیشتر از این حرف‌هاست؟ نمیدونم.

    حالا، این داستان تموم شد، ما تو یه داستان دیگه‌ای هستیم، داستان این که من میتونم هدفم رو پیدا کنم؟ میتونم اون آینده‌ای که دلم میخواد رو بسازم؟ شاید ریسک کنم، شاید آسیب ببینم، به هر حال، هنوز هیچی معلوم نیست، تکلیفم مشخص نیست، اما میرسه اون روزی که پام رو روی پله‌ی اول راهم گذاشتم تا بالاتر بشم. تا بالاتر برم و دیگه اون آدم‌های عجیب که توی زندگیم نیستن، نبینمشون و بتونم خانواده‌ام رو خوشحال کنم و دوستام رو ببینم، حتی یه روز هم که شده.

    و امیدوارم یه روزی برسه، کسایی تو این زندگی سخت، کنارم بمونن تا روزهام رو شیرین‌تر کنن. مثل وقتی که جو یو جونگ، نور امید زندگی مون دونگ اون شده بود.

    #من_نوشته

    + اگه همدیگه رو یه جور دیگه، تو یه شرایط دیگه دیده بودیم، چیزی عوض میشد؟

    - هیچی عوض نمیشد. هر طوری که بودی بازم من عاشقت میشدم.

    – the glory

    پ.ن: این که سریالی که دیدم، یه کم صحنه داره و خشونت قلدری رو داره و دیدنش باید روحیه قوی داشته باشین، نمیدونم پیشنهادش کنم یا نه، اما من که خوشم اومد و تازه رو بازیگر دوهیون کراش زدم. :> روز خوبی داشته باشین.♡

  • ۶
  • CM. [ ۴ ]
    • Brilli .Shr
    • چهارشنبه ۱۱ مرداد ۰۲

    Soundtrack no. 1

    " واقعا میخوام با خودم صادق باشم. "

    " میترسم بهش صدمه بزنم. "

    " دیوونگیه! "

    + فهمیدی آقای کانگ درباره‌ی پخش ساعت چهار و چهل دقیقه صبح چی گفت؟

    - باید بفهمیش؟

    + باید بفهمم تا متنم رو بنویسم.

    - " تصور کردم که بودن تو سکوت خیلی غریبانه‌ست، حس تنهایی از این که خودت باشی، حس این که بخوای بخوابی ولی نتونی بخوابی... "

    " دشمن دیروز میتونه دوست امروز باشه.‌ممکنه صبح متفاوت باشیم و غروب عاشق بشیم. "

    "فرصت‌های تازه، همیشه میتونن دوباره از راه برسن اما قلب مصمم فقط برای یه لحظه‌ست. وقتی اون لحظه مناسب رسید، هر چیزی که هست به دستش بیار. اگه قلبت میگه درسته، پس هست."

    " ای کاش میتونستم در هر لحظه از زندگیت کنارت باشم. "

    " فکر میکردم عشق یه طرفه، یه چیز گوگولی و کوچولو مثل کراش زدنه، ولی هر دفعه بهت فکر میکردم، قلبم کلی درد میگرفت که وقتی میرسیدم خونه، دیگه جونی نداشتم. "

     عشق یه طرفه، دوستی نوزده ساله، نارنگی، متن آهنگ، عکس، عکس‌هایی که از اون گرفته شده...

    زمان اونقدری کوتاه هست که نمیدونیم کی از حسی که داریم رو بیان کنیم؟ زمان خیلی کوتاهه و جوری میگذره که تا پلک بزنی، میبینی زمان رسیدن بهش تموم شده. باید ببینیم چه احساسی داریم، چه حرف‌های ناگفته داریم. دردناک‌ترین پیزی که میتونم بفهمم عشقه یه طرفه، چیزی جز درد نگفتن حس قلبت نیست. باید راه رو دو طرفه کرد، شاید همه‌چی بهتر شد.  #من_نوشته [۲۰۲۳.۰۲.۲۶]

    این سریال چهار قسمتی رو حدود چهار ماه پیش دیدمش و درسته کوتاه بود، اما داستانش به قدری عمیق بود که خوب این موضوع "عشق یه طرفه" رو نشون داده. جزئیات کوچیک و بزرگی تو این سریال معلومه و آدم دلش میخواد زندگی کنه. به هر حال اگه دلتون یه سریال آروم و قشنگ که بتونین آرامش داشته باشین، من این رو پیشنهاد میکنم.♡

  • ۸
  • CM. [ ۶ ]
    • Brilli .Shr
    • سه شنبه ۱۶ خرداد ۰۲

    Death

    Yesterday, 20 April

    Yesterday, 20 April

    They're carvin' my name in the grave again, The flowers are fresh and their faces wet, My body has died, but I'm still alive, Look over your shoulder, I'm back from the dead. Lightin' all your candles to draw me in, Sayin' all the same things, I'm gone this time, Your words mean nothin', so take 'em back, And meet me here across the plane, The other side, I'm not far

     Music : melanie martinez – DEATH

  • ۵
  • CM. [ ۰ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۱ ارديبهشت ۰۲

    Last scene

    آخرین صحنه؛ چیزی بود که به چشم خودش می‌دید. آخرین صحنه‌ی او، چیزی بود که در عالم رویا و خیال تصور می‌کرد. آخرین صحنه‌ی او، دیدن دار و درخت‌هاست که با باد، می‌رقصن. درخت‌های سبز و زرد، انگار که پاییز خیلی بهش نزدیک‌تره‌. گندم‌ها هم با درخت‌هایی که ازش دورن، با باد میرقصن. خودش چی؟ اون فقط یه تماشاگره، تماشاگر آخرین صحنه از این فضای دلنواز.

    #من_نوشته 

    پ.ن: این عکس متعلق به آلبوم جدید چن به اسم last scene ئه.♡

  • ۹
  • CM. [ ۰ ]
    • Brilli .Shr
    • چهارشنبه ۲۰ مهر ۰۱

    to see another Tomorrow

    این که میگن "زندگی سخته و بالا و پایین داره" بیان کردنش به این راحتی‌ها نیست و درست میگن. ما با چیزایی رو به رو میشیم که باعث میشن امیدمون رو برای زندگی کردن از دست بدیم، تو شرایط سخت، تو دام‌هایی که گیر میوفتیم، قضاوت‌ها و حرف‌های بدی که مثل شمشیر تیز اند، پشیمونی، مقصر دونستن خودمون، این که فکر کنیم زندگیمون ارزش نداره یا چیزی نداره که باهاش خوشحال بشیم... ولی ته تهش یه امیدی هست، اونم برای این که ما ارزش زندگی رو بفهمیم، باید چیزی که خودمون انتخاب کردیم که توش سختی‌هایی داره رو قبول کنیم و اینطوری نیست که همچی آسونه. وقتی سختی تو زندگی نباشه، بی‌معنی میشه. سختی در کنار آسونی، درد کشیدن در کنار قوی بودن و مشکلات در کنار خوشی‌های کوچیک، چیزین که میتونه زندگی رو کامل کنه. 

    چوی جون‌وونگ، پسری بود که با فرشته‌های مرگ تو جومادونگ، تمام سختی‌های زندگی و ارزشش رو با چشم‌های خودش دیده بود و فهمید که چرا "زندگی سخته" شاید اینطوری برای "فردای" خودش، بهتر بسازه.♡

    پ.ن: ادامه مطالب حاوی اسپویل‌های این سریاله پس اگه این سریال رو دیدین و  مشکلی ندارین میتونین برین ادامه مطالب~~

     

  • ۷
  • CM. [ ۴ ]
    • Brilli .Shr
    • شنبه ۱۸ تیر ۰۱

    Somewhere only we know

    Oh simple thing, where have you gone? I'm getting old and I need something to rely on. So tell me when you're gonna let me in, I'm getting tired and I need somewhere to begin. And if you have a minute, why don't we go? Talk about it somewhere only we know? This could be the end of everything So why don't we go somewhere only we know? Somewhere only we know

    Keane – somewhere only we know 

    پ.ن: این آهنگ، پیشنهادی از طرف سوهوئه. 

  • ۷
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۲ ارديبهشت ۰۱

    Sunset

    خورشید در حال غروب کردن بود، داشت با من خدافظی میکرد ولی من نمیخواستم ازش دور بشم. دوییدم، با پای برهنه دوییدم، زمان کمی داشتم، هر چقدر به سمتش میرفتم، بیشتر ازم دور میشد. دوییدم اما دیگه بعدش ایستادم. دیگه دیر شده بود؛ اون رفت و من تنهای تنها موندم. مجبورم تا فردا منتظرش بمونم، درست مثل هر روز.
    #من_نوشته

    •••

    عاااه سلام! خوبید؟؟ خب بله... مدرسه ها شروع شده و من دوازدهم درس میخونم، یعنی در واقع سال آخریم ولی میدونین که کنکور نمیدم، کنکور یه چیز افتضاح و پر دردسر و اضافه ست میدونین؟ =) به هر حال، امیدوارم امسال خوب درس بخونین و به خودتون سخت نگیرین. 

    این هفته اول مدرسه که تموم شد، چیز خاصی نداشت، درست مثل همیشه، معلم ها یا درس میدادن یا انتظارات خودشون برای کلاس میگفتن. طبق معمول مشق دارم که یکیشو کامل کردم ولی دو تاش مونده و میذارمش برای فردا :> ولی یه چیزی هست که واقعا رو مخ منه... اونم اینه که "بهمون کتاب ندادن!!!". مسخره نیست؟؟؟ درست مثل پارسال باید یه مدتی بدون کتاب، درس یاد بگیریم و بخونیم =)))) خدایا واقعا مسخره ست!! بیخیال ولی مجبورم منتظر بمونم...

     از بحث کسل آور مدرسه بگذریم. اول این که این عکس رو میبینید، یه دختر کراش طوره :"))) و میدونین مال چه سریالیه! بله سریال squid game که جدیدا معروف شده و همه دارن نگاش میکنن~~ سریال جذابیه و داستانشم متفاوت تر! اصلا انتظار چیزای رنگی رنگی و گوگولی نداشته باشید چون این سریال خیلی دارکه!! داستانش اینطوریه که یکی میره پیش آدم های فقیر که خیلی بدهی دارن و پول زیادی ندارن و سخت زندگی دارن، دعوتشون میکنه به یه جایی که اونجا بازی میکنن. بازیکن ها توی مکانی هستن که اونجا قراره شش تا بازی بچگونه کنن. اگه شش تا بازی رو ببرن، یه جایزه بسیار خوبی میگیرن! یه عالمه پول زیاد!! ولی میدونین انقدر بی رحمن که هر بازیکنی که میبازه رو میکشن =))) خب دیگه خیلی اسپویلش نکنم---

    من فعلا تا دو قسمتش رو دیدم و واقعا فوق العاده ست!! 

    پ.ن: هنوز دویل جاج رو تموم نکردم. به هر حال درکم کنین دیگه. هم گشادم هم مود دیدنشونو ندارم :(( هر وقت مودشو داشته باشم، سریال میبینم هه‌هه~

    خلاصه همین~ امیدوارم روز قشنگی داشته باشین^^

  • ۸
  • CM. [ ۶ ]
    • Brilli .Shr
    • چهارشنبه ۷ مهر ۰۰
    • اینجا جایی هست که از روزهام، فنگرلی کردن‌هام و حرف‌هایی که از قلب و ذهنم میگن، مینویسم. جایی به اسم سرزمین آسمون که وقتی به آسمون نگاه کنی، بیشتر لبخند میزنی. پس اگه داری به آسمون نگاه میکنی، به من فکر کن. :)♡
    ۱۳۹۶.۱.۴
    – Like a lie in a dry terrain, Like a flower blooming as a miracle, We endured the pitch-black darkness, With all of our might, It takes courage to step on today And stand up again, Let it go. This cold rain that wets my entire body, This feeling of freedom in my soul, I feel like I’ve been born again, It’s a fresh start for you and I.
    EXO - Runaway

    – I'll never cry because I know that it'll never change, I'll stay standing and endure it in an unknown place, There will be many times I'll almost fall, but, Alone, I reach out my hand, alone, I stand back up.
    Stray kids - scars

    – Tear it up 'cause we're dreaming of the future, Don't stop got that fire running through us, Everything that we know, Light the fuse, and let's blow, New world, new world. Fly up, history is in the making, Make bigger and better, the earth be shaking, Lifting, lifting it up, All we need is that love.
    SF9 - new world
    a