A memorable day with the taste of candy

*Love again بکهیون رو پلی میکنه و شروع به تایپ کردن میکنه*

امروز روزی بود که هیچ وقت فراموشش نمیکنیم و از سر تا ته این روز شیرین رو تو ذهنامون نگه میداریم.

بکهیون یه اجرا در موزیک شویی داشت،مثل همیشه استرس اینو داشتم که آیا میتونه سومین برد رو بدست بیاره یا نه؟اما وقتی شنیدیم که حضور چانیول با همراه دست گل رز صورتی و حضور کای و سهون برای حمایت از بکهیون رو شنیدم،همون لحظه تپش قلبم شدید تر شد.(قبلش بگم که چند وقت پیش یه فنی گفته موهای چانیول زرده=) )حدس میزدم که قراره مثل سوپرایز رمانتیک سوهو،بکهیونو سوپرایز کنه.بکهیون هفت هزار و خورده امتیاز تونست سومین برد رو بدست بیاره و وقتی چانیول و کای اومد،خیلی خوشحال شدم اما چیزی که شگفت زدم کرد و روزمو ساخت این بود که نه تنها سهونم اومده بود،بلکه کیم جونگده -یا همون پاپا چنی :)-برای حمایت از بکهیون هم اومده بوده♡اگه میخوای عکسشو ببینی اینجا رو کلیک کن!حضورش توی استیج،منو خوشحالم کرد،هی به خودم میگفتم که:《خدایا ای کاش میشد جونگده هم بیاد از بکهیونی حمایت کنه!》.

بعد از اون،چانیول،عکس دوتایی "چانبک" تو پیچ اینستاش گذاشت!چشم های درخشانشون،دست های نازک و لطیف بکهیون و دست های مردونه چانیول،دسته گل های رز صورتی که نماد عشقه...:")))

من آخر نفهمیدم این گلدونی که دست چانیوله آلوئه وراس یا کاکتوسه...؟شاید کاکتوس باشه...مهم نیست!

ییشینگ دوست داشتی هر چند از اکسو دوره ولی این پست چانیولو لایک کرده بود و دوباره تپش قلبم شدید تر شد :)قبلشم بگم که بکهیونم این پست رو لایک کرده بود!...و بله!این بود روز به یادماندنی با طعم آبنبات!

پ.ن:اگه جمله بندیم بد بود یا یه جایی غلط نوشتم ببخشینXD

  • ۷
  • CM. [ ۹ ]
    • Brilli .Shr
    • يكشنبه ۱۸ خرداد ۹۹

    Eight

    هشت،نغمه ایه که وقتی خورشید غروب میکنه و رنگش مثل پرتقال میمونه،گوش‌میکنم.زیر نور خورشیدی که کم کم پایین میاد،میرقصم.با این نغمه،با احساساتم...صدای دلنشین آیو،هر دقیقه و هر ثانیه با موسیقی زیر نور نارنجی،هماهنگن.هر لحظه در حال سفر به خاطراته.خاطراتی که هیچ وقت از ذهنش پاک نمیشه.این آهنگ به قدری قشنگه که دلم میخواد باهاش گریه کنم و به یاد خاطراتم باشم و زیر نور نارنجی برقصم تا دوباره یه خاطره شیرینی رو بسازم.

    "ما تا ابد جوون هستیم"

    این یکی از قشنگ‌ترین آهنگ هاس که آیو و شوگا(بی تی اس)خوندن و کلی حس خوبی داره.وقتی به خاطراتتون فکر‌میکنین و دلتون برای این خاطره ها تنگ شده،این آهنگو گوش‌کنین و به خاطراتتون سفر کنین :)

    #من_نوشته 

    우리는 오렌지 태양 아래
    그림자 없이 함께 춤을 춰
    정해진 이별 따위는 없어
    아름다웠던 그 기억에서 만나
    Forever young

    IU & Suga   |   eight 

  • ۷
  • CM. [ ۵ ]
    • Brilli .Shr
    • پنجشنبه ۱ خرداد ۹۹

    Our endless love

    ---------------------------------------

    دقت کردین‌ که بعد از صد و خورده ای روز،چن بلاخره اومد؟دقت کردین که امروز سوهو یره سربازی؟ما نمیدونیم برای سوهو گریه کنیم یا برای چن خوشحال باشیم.ولی ما بهشون عشق میورزیم.

    عشق بی پایان ما!

    기다림이 즐거우면 시랑이지
    اگه انتظار برات لذت بخش بود،این اسمش‌ عشقه.
    —کیم جونیمون

     

  • ۵
  • CM. [ ۶ ]
    • Brilli .Shr
    • پنجشنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۹

    Twenty years later

    از هیچکس و آلوچه من ممنونم*-*بلاخره تنبلیمو گذاشتم کنار!

    •بیست سال بعد که میشم سی و هفت ساله...نمیدونم ازدواج کرده باشم یا نه.ولی تو بیست سال بعد،شاید یه خواننده ایرانی شدم که تو موزیک شو ها بردم.پیانو میزنم و میخونم.البته به زبون انگلیسی و کره ای(XD).شاید یه نویسنده ای شدم که برای آیدلا و هر کسی یه چیزایی نوشتم یا داستان کوتاه نوشتم.و هنوزم وبلاگ نویسی میکنم با بچه های خودمون.

    ولی...اینایی که گفتم ممکنه این اتفاق برای من واقعی نباشه چون خودمم از آینده خبری ندارم.ولی نمیدونم آینده من چجوری خواهد شد.ولی دوست دارم ایت اتفاق برام بیوفته:)

    پ.ن:آه گفتم سی و هفت سال،اگه اینطوریه احساس پیری بهم دست میدهXD

    همتون تو این چالش دعوتین♡

  • ۷
  • CM. [ ۹ ]
    • Brilli .Shr
    • چهارشنبه ۱۷ ارديبهشت ۹۹

    Escape to the book

    سلامD:

    بازم چالش ولی خیلیی خیلیی سخت.گریزی به سوی کتاب!

    اول این که از غزل و آیلین ممنونم که تو این چالش دعوتم کردن*-*و این که هلن شروع کننده این‌چالشو داشته^-^♡

    دوم این که واقعیتش زیاد کتاب نخوندم به خاطر تنبلیمه(لعنت بهش)ولی تا جایی که میدونم چند تا کتاب خوندم.ولی کمم هست.

    ————————————————————————————

    دختری که میشناختم

    این کتابو چند سال پیش خونده بودم و هنوزم یادمه!نویسنده این کتابه جی.دی.سلینجر هست.این کتاب هشت تا داستان داره که اسماشو میگم:

    وقتی رعد و برق زد، بیدارم کن-الین-پسری در فرانسه-غریبه-من دیوانه ام-شورش کوچک در مدیسون-دختری که میشناختم و آوای اندوهناک

    خیلی کتاب خوبیه و در کل پیشنهاد میکنم*-*

    یه تیکشو که مال داستان پسری در فرانسه هست رو میزارم

    بعد از اینکه نیمی از یک قوطی کنسرو گوشت و چند زرده ی تخم مرغ را خورد، پشتش را روی زمین خیس از باران گذاشت.سرش را با سختی از کلاه خودش بیرون کشید. چشم هایش را بست. گذاشت ذهنش از همه چیز خالی شود و تقریبا بلافاصله به خواب رفت. وقتی بیدار شد، دور و بر ساعت ۱۰ بود و آسمان سرد و نمناک فرانسه داشت تاریک میشد. با چشمان باز آنجا دراز کشید تا اینکه آرام آرام اما به طور کامل، فکر و خیال های این جنگ کوچک- همان ها که نمیتوانستند فراموش شوند، همان ها که پنهان نبودند و از ذهنت بیرون نمیرفتند- یکی یکی شروع به وارد شدن به ذهنش کردند. وقتی ظرفیت غم و ناراحتی ذهنش پر شد، غمی بزرگتر خود را نشان داد…

    ————————————————————————————

    شکار و تاریکی

    در این داستان معمایی-پلیسی،نقش اول این رمان یعنی خود نویسنده شکار و تاریکی "رانپو" هست که در موزه شیفته زنی به اسم شیزوکو میشه که خیلی ظاهر زیبایی داشته. وقتی وارد زندگی شیزوکو میشه رانپو درگیر یه مسئله ای می شه که یه نویسنده ای رمان های پلیسی که به اسم شوندی اوئه هست مرتکب به قتل شده...

    یه بخشی از کتاب رو براتون میزارم:

    من بیشتر به این امید آمده بودم که توجیهاتش و دلایل بی‌ گناهی‌ ا‌ش را بشنوم، اما رفتار او فقط سو‌‌‌‌ءظنم را تقویت کرده بود و چون در تنگنا قرارم داده بود چاره‌ ای نداشتم جز این که با لحن دادستانی بیرحم با او حرف بزنم و از آنجایی که به رغم خواهش و تمنایم، لج کرده و هیچ پاسخی نداده بود، به این نتیجه رسیده بودم که سکوت او علامت گناهکار بودنش است. اما رأیی که بر اساس دریافتی درونی و استبدادی باشد چه ارزشی دارد؟ 

    ————————————————————————————

    دزیره

    این رمان در مورد زندگی "دزیره کلاری"ملکه سوئد و نروژ هست که در عصر ناپلون بوده.اگه این جور داستان های تاریخی با طعم عاشقانه رو دوست دارین پیشنهاد میکنم این کتابو بخونین.

    یه بخشی از کتاب هست که میخونیمش:

    من و ژولی هر دو برخاستیم. ژولی به ژوزف تبسم می‌کرد. نفهمیدم چه شد. دو دقیقه بعد ما چهار نفر بدون حضور مادر و برادرم در باغ بودیم و چون خیابان شنی باغ بسیار باریک است، ناچار بودیم دوبه‌دو حرکت کنیم. ژولی و ژوزف جلو رفتند. من و ناپلئون دنبال آنها قدم می‌زدیم. به مغز خود فشار می‌آوردم که چیزی بگویم. بسیار میل داشتم که خاطرهٔ خوبی از خود در مغز او باقی بگذارم. چنین به‌نظر می‌رسید که او به چیزی توجه ندارد و در افکار خود غوطه‌ور است. آن‌قدر آهسته قدم برمی‌داشت که ژولی و برادرش رفته‌رفته از ما دور شدند. بالاخره فکر کردم او مخصوصاً آهسته حرکت می‌کرده تا ژولی و ژوزف از ما دور شوند. ناگهان ناپلئون سکوت را شکست و گفت: «تصور می‌کنید چه‌موقع برادر من و خواهر شما ازدواج خواهند کرد؟»
    در اولین لحظه فکر کردم که متوجه گفتهٔ او نشده و منظور او را نفهمیده‌ام. با تعجب به او نگاه کردم و حس می‌کردم که حالتی وحشت‌زده دارم. مجدد تکرار کرد: «خب چه‌موقع ازدواج می‌کنند؟ امیدوارم زودتر.»
    با لکنت گفتم: «بله… اما تازه هم‌اکنون باهم ملاقات کرده‌اند، به‌علاوه ما نمی‌دانیم…»
    فورا جواب داد: «این دو نفر برای هم آفریده شده‌اند، شما متوجه این موضوع هستید.»

    ————————————————————————————

    دختر پرتقالی

    این داستان در مورد پسری به اسم جرج هست که بعد از مرگ پدرش،متوجه این میشه که پدرش قبل مرگ‌ یه نامه ای براش نوشته شده که در اون،در مورد آشنای خودش با دختر پرتقالی بوده.

    ————————

    این چالش رو به ملیکا دعوت میکنم:)

  • ۳
  • CM. [ ۶ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۲۵ فروردين ۹۹

    Eight years with EXO⁹

    این روز،مثل همیشه متفاوت تر و درخشان تره.مثل ماه ای که کامله و میدرخشه.این روز،حال و هوای متفاوتی رو داره...
    این روز،روز یه افسانه ایه که از یه سیاره بسیار دور به زمین اومده تا دنیا رو نجات بده و از شر پلیدی ها خلاصشون کنه.این افسانه قدرت جادویی دارن.اما نه فقط قدرت ماورایی دارن،بلکه قدرت صدایی دارن که هر لحظه جسم و روح هر کسی رو زنده میکنه!
    امروز،روزیه که با اومدن دوازده نفر تو این دنیا،هر لحظه دنیا رو قشنگ تر و زیبا تر کرده!روزی که با صداهاشون،همه مردم رو از خواب غفلت بیدار کردند.روزی که قراره دنیا رو نجات بده!
    امروز،روز یک گروه افسانه ایه.گروهی که از لحاظ قدرت ماورایی،صدا و رقصشان و ار چیزی که فکرشو بکنید،قوی تر و قدرتمند ترند!
    امروز،روز "اکسو" هست.اکسو ای که مثل ماه،درخشان تر و متفاوت تره:)
    با نه تا ستاره در کنار هم،دنیا قشنگ تر میشه:)
    تولد هشت سالگیت مبارک اکسو عزیزم:)خیلی خوشحالم و به خودم افتخار میکنم که فندوم این گروه با ارزشی هستم.خوشحالم فن گروهی شدم،که صداهای هر اعضا،پر قدرتمندن و همیشه حالمو خوب میکنن و این معجزه اس!!شب و روز بیدارند و تمرین میکنند تا بهترین اجرا رو برای اری ها نشون بدن.
    خوشحالم فن‌گروهی شدم که اخلاق خیلی خوب و عالی دارن.همه اعضا مهربونن و به هم احترام‌میزارن و این اخلاق خوب رو به عنوان الگو ازش استفاده میکنم!خوشحالم فن گروهی شدم که یاد داد ما مثل آیدل ها رفتار کنیم،مثل حرف ژانگ ییشینگ عزیز که میگه فن ها آینه آیدلشونن...
    خوشحالم فن گروهیم که هر روز،روز منو می سازن.با حرف هاشون،با احساسی که تو آهنگ هاشون دارن،با صدایی که هر لحظه جذبشون میشم و با مهارت هایی که تو وجودشون دارن!
    اکسو،کلمه ساده ای نیست،کلمه ایه که هر بار که بشنوم،زنده میشم:)♡
    #من_نوشته 

    I’ll search the universe
    Until I can find you again
    I won’t let go, even the smallest memories
    Memories engraved in the seasons
    They come back so I will find you
    Because that’s love
    Because it’s love

    EXO - Universe 

     پ.ن:این متنو تو وب قبلیم یعنی وب میهنم گذاشته بودم:)♡

  • ۴
  • CM. [ ۸ ]
    • Brilli .Shr
    • چهارشنبه ۲۰ فروردين ۹۹

    Let's love

      تو این روز های قرنطینه ای که همیشه خسته کننده و کسل کننده هست،این بار امروز،شاهد خلق یک هنری شدیم که روح و جسم مارو زنده کرد و حس تپش قلبمانون بیشتر کرد و دست و پاهامون از شدت هیجانی و شادی میلرزید.
    اون یه اثر هنری رو خلق کرد که در مورد عشقه و اسمش"بیاین عشق بورزیم"ئه.اسمش اثرش هم در واقع شعار اکسو بوده!
    کسی که ای اثرو خلق کرده،در واقع اون کسیه که با صدای بهشتی و آرامش بخشش،دل همه رو زنده کرده؛صدای اون،مثل صدای امواج دریا بزرگه.خود آهنگشم مثل اقیانوس آرامه که عمیقه،عمق اقیانوس آرام‌مثل عمق عشقه که خیلی بزرگه!
    اما روزی که اثرش رو منتشر کرد،مصاف با روز تولد یک نقاش مشهور یعنی"ونگوگ" بوده.همون طور که گفته"من عاشق نقاش ونگوگ ام!".شاید با شنیدن اسم "ونگوگ"یاد نقاشی "شب پر ستاره" میوفتید!
    شاید سوال براتون پیش اومده که کی این اثر به این زیبایی و بزرگی رو به وجود اورده و کی خونده؟جواب سوال، کیم جونمیونه!
    آره!کیم جونمیون یا بهتره بگیم"کینگ جونمیون" که لیدر گروه اکسوعه.اون همیشه به فکر اعضا و اکسوالاس!و اون همیشه میگه:
    بیاین عشق بورزین

    #من_نوشته

    به شدت پیشنهاد میکنم این ام وی رو ببینید!

    خیلی قشنگه و واقعا به دل آدم میشینه:)

    ------------------------

  • ۵
  • CM. [ ۱۴ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۱۱ فروردين ۹۹

    Eight smiles

    ۱.وقتی کامبک اکسو اومد:)

    ۲.روز تولدم بارون اومد.خیلی قشنگ بود:)

    ۳. نقاشی میکشم یا چیزی مینویسم که پر از رنگ و امیده:)

    ۴. با خواهرم و مامانم حرف میزنیم و میخندیم:)

    ۵.دیدن گل و گیاه های خوشگل:)

    ۶.با دوستای نتی حرف میزنم:)

    ۷.گوش کردن آهنگ که به دلم میشینه:)

    ۸.رفتن به همدان و مشهد:)

    -----------------------

    پ.ن:اینم از چالش دیگه یعنی چالش هشت لبخند*-*♡از هیچکس ممنونم که دعوتم کرد*-*این چالشو شارمین شروع کرده♡

    آیلین و دعوت میکنم به این چالش*-*♡و هر کی دوست داره بنویسه این چالشو:)

  • ۵
  • CM. [ ۴ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۱ فروردين ۹۹

    A letter to me

    نامه به خودم•

      سلام،امیدوارم حالت مثل نقاشی هایی که می کشی رنگی و خوب باشد و ذهنت پر از گل و گیاه های زیبا باشد.

      دنیا هر چه قدر تلخ باشد،تو آن دنیا را با عسل شیرینش میکنی.با حرف های گلدار،اخلاق های کاکتوسی و گل رزی،دست های رنگی شده و با چشمان شکلاتی و درخشش کهکشانی،دنیا را زیبا تر میکنی؛هر چند کارش سخت و دشوار و کمر شکنی است اما از پسش بر میایی...

      تو همان دختر شیرینی هستی که با موهای کمی فر خورده شکلات تلخ،زیبا هستی؛همان کسی هستی که چشمانت مثل کهکشان راه شیری می درخشد؛همان کسی هستی که استعداد رنگی و با مزه ای داری و میخواهی با این استعداد،تمام جهان را پر از گل های "فراموشم نکن" کنی و از حالت تلخی و بی رحمی که بیشتر شبیه جهنم است را تبدیل به بهشت کنی.

      منِ عزیز،امیدوارم به کار شیرینت ادامه دهی تا بتوانی به هدفی که دوست داری برسی.

      صمیمی ترین دوستت

      سحر♡

    •••••••••••••••••••

    پ.ن:خوب نامه ای که نوشتم در واقع برای شخصیتا و نویسنده ها ننوشتم،و چاره ای نداشتم جز این که به خودم نامه بدم.ولی از نظر خودم،واقعا چالش خیلی قشنگ و جالبیه و من خوشم‌ اومد.این چالش رو " آقا گل " شروع کرده و واقعا چالشو خیلی دوست دارم:)

    و همین طور از هیچکس ممنونم که منو به این چالش دعوتم کرده*-*♡

    این چالشو به آیلین دعوت میکنم:)

  • ۲
  • CM. [ ۷ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۲۶ اسفند ۹۸

    Paper world

    دنیا همانطور که بی رحم و تلخ است،مثل یک کاغذ می ماند،کاغذی که پر از خط خطی سیاه است؛با هشت میلیارد نفر آدمک های خطی،که رخ آن ها،مملو از خشم و اندوهگین است...ولی،ما با افکار هایی که در ذهنمان حک شده و پر از رنگ هاست، به روی کاغذ منتقل کرد،با آن می توان نقاشی کشید،تا دنیا رنگارنگ شود.با آن چیزی می نویسیم تا همه آدم ها امید داشته باشند.با آن می توان خط خطی های سیاه را پاک کرد تا همه جا تمیز و زیبا باشد.اگر این کار را می کردیم،دنیا زیبا تر و مهربان تر می شد..‌.

    #من_نوشته  

  • ۳
  • CM. [ ۱ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۲۳ اسفند ۹۸
    • اینجا جایی هست که از روزهام، فنگرلی کردن‌هام و حرف‌هایی که از قلب و ذهنم میگن، مینویسم. جایی به اسم سرزمین آسمون که وقتی به آسمون نگاه کنی، بیشتر لبخند میزنی. پس اگه داری به آسمون نگاه میکنی، به من فکر کن. :)♡
    ۱۳۹۶.۱.۴
    – Like a lie in a dry terrain, Like a flower blooming as a miracle, We endured the pitch-black darkness, With all of our might, It takes courage to step on today And stand up again, Let it go. This cold rain that wets my entire body, This feeling of freedom in my soul, I feel like I’ve been born again, It’s a fresh start for you and I.
    EXO - Runaway

    – I'll never cry because I know that it'll never change, I'll stay standing and endure it in an unknown place, There will be many times I'll almost fall, but, Alone, I reach out my hand, alone, I stand back up.
    Stray kids - scars

    – Tear it up 'cause we're dreaming of the future, Don't stop got that fire running through us, Everything that we know, Light the fuse, and let's blow, New world, new world. Fly up, history is in the making, Make bigger and better, the earth be shaking, Lifting, lifting it up, All we need is that love.
    SF9 - new world
    a