به فصل زمستون رسیدیم و به سه فصلی که امسال گذشت نگاه میکنم. چه زجرها و دردهایی کشیدم، چه گریه‌هایی کردم، چه داد و فریادی زدم، چقدر عصبانی بودم، چقدر حرف زدم پر از غر و شکایت و چقدر کم خندیدم. این بار هم حوصله اتفاقات جدیدی که مشخص نیستن ندارم، نمیخوام براشون صبر کنم و نمیخوام اتفاق بیوفته. من واقعا خرس نیستم، یه انسانم ولی دلم میخواد سه ماه زمستون رو بخوابم.