روز ۲۱ سپتامبر سال ۱۹۹۲ در ده‌جون، پرنده ها شروع به آواز خوندن کردند و پرواز کردند؛ همه گل ها گلبرگ هاشون رو باز کردند تا ببینن چه خبره، آسمون کم کم داشت روشن میشد چون خورشید در حال بیدار شدن بود...
خبر آوردند که یه خورشید به این دنیا اومده. اون خورشید، از خود خورشید توی آسمون درخشان تر و نورانی تر بود. میخندید، گریه میکرد، بازی میکرد، راه میرفت و... خواننده هم شد؛ کسی فکرشو نمیکرد که اون فرد نورانی و مهربون یه روزی خواننده بشه، خواننده ای که همه بهش میگن "حنجره طلایی". چرا؟ چون که صدای خورشید رو شنیدند و گفتن: "صدای این مرد از بهشت اومده." درسته... مرد دل گرم و مهربون صدای زیبایی داشت، درست مثل صدای لالایی مادر که وقتی صداشو میشنوی، مست و خواب آلود میشی.
شعر هایی که میخوند، صدایی که از حنجره او میومد، پر از احساس های خودش بود، احساساتش تبدیل به یه شعر و صدا شده بود و در کنارش، طعم موسیقی او، ملایم و آروم و سرشار از عشق و محبت بود.
سوال پیش میاد که دارم در مورد کی صحبت میکنم؟ میگم بهتون...مرد خوش قلب و مهربون،اسمش کیم جونگده ست. با نام هنری چن، یکی از اعضای گروه اکسوعه که همیشه لبخند شیرین و زیباش روی لب هاش هست و با احساسی که داره برای ما میخونه.
جونگده عزیز ممنونم که برای ما میخونی، به هیت ها اهمیتی نمیدی و به ما لبخند میزنی...
جونگده عزیز، ممنونم که هستی.ما به فکر تو هستیم♡

"خورشید ما هیچ وقت غروب نمیکنه،
تا وقتی ما زنده هستیم و گل ها و درخت ها بیدارند،
خورشید هم هست...
"

— سحر شالی
۱۳۹۹/۶/۳۰
-به مناسبت تولد چن-