۵ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۱ ثبت شده است

ordibehesht

/ ماه اردیبهشت؛ سال ۱۴۰۱
  بدون شک میتونم بگم که این ماه، سخت ترین ماهی بود که گذشت. مدام در عذاب و درد و اشک و غم بودم و هر روز و هر شب سوالاتی تو ذهنم می‌چرخدید که "من چطور تو این روز‌های سخت زنده هستم؟" و "من چجوری دووم اوردم؟" و... 
غم تو این یه هفته یا دو هفته وجود منو کنترل میکرد و نزدیک بود منو ببلعه تا دیگه نتونم خوشحال باشم. هی اشک میریختم، روانم بهم میریخت و فکرهای منفی و وحشتناکی به ذهنم میومد. مثل جهنم میمونه، انگار که یکی داشت از من امتحان می‌گرفت که ببینم "جهنم" چه طعمی داره، چه حسی داره و چجوریه! وحشتناک بود، وحشتناک. اینطوری میگم وحشتناک که تا به حال این حال بد من طولانی نشده بود. معمولا وقتی حالم بد میشد، فقط در حد یه روز طول میکشید ولی من به اندازه یکی - دو هفته عذاب کشیدم، گریه کردم و داد زدم و حرفای ناگفته‌ام که خیلی مهم بود رو با درد گفتم و آروم شدم؛ نمیتونی تصور کنی که تو چه وضعی گیر افتاده بودم...
میدونی، این غمی که داشتم، جزی از زندگی من شد، رو من تاثیر گذاشت و این تاثیر دیگه هیج وقت تو وجودم از بین نمیره ولی میخوام همین تاثیر بدم رو تبدیل کنم به یه گیاهی که با رنج رشد میکنه و ظاهر زیبایی داشته باشه، میخوام دردهام رو تبدیل کنم به آجرهای خونه‌ی خودم، میخوام با تمام غم‌ها و دردهایی که داشتم بخندم و زندگی کنم. 
من برای چی زنده‌ام؟ من با وجود خودم، دوستام، خانوادم، آیدل‌ها و خواننده‌هایی که دوستشون دارم، آهنگ‌هایی که حرف‌های دلشونو میزنن، آسمون پاک و درخت‌هایی که نفس میکشن، زنده‌ام. من زنده‌ام چون "من خونه هستم."

  • ۹
  • CM. [ ۱ ]
    • Brilli .Shr
    • پنجشنبه ۲۹ ارديبهشت ۰۱

    Bullshit

    روزایی که میگذرونم، سخت و مزخرفن. انقدر مزخرف که آدم دوست نداره همچی بلایی سرش بیاره. حدودا یه ماه - دو ماهه که تحت فشارم، از یه طرف امتحانات شروع میشه و نمیدونم قراره چجوری از پسش بر بیام، از اون طرف هی مدام شاهد دعواهای خانوادگیم میشم و مدام این مشکلات زندگیمون بزرگتر و بزرگتر میشه و از اون طرف، هیچ رحمی بهم نداریم. من عجیبم، چون فکر میکنن من همچی رو خراب میکنم و دعوا رو درست میکنم، من احمقم چون فشار داشتنم یه جوکه، من عجیبم چون مدام مودی میشم، یه روز میخندم و یه روز غرق در اشکام هستم. من احمقم چون تا بخوام حرف بزنم، میگم تو هیچی نگو. من عجیبم، من احمقم، من قویم... قوی تر از چیزی که فکرشو بکنی. قوی بودن هنر میخواد، میدونی؟ تو باید بپذیری که زندگی چقدر میتونه مزخرف و بد و سخت باشه. تو باید بپذیری اون رویایی که از زندگی و دنیا داشتی، فقط یه مشت رویای الکیه که بهت امید واهی میده. تو باید بدونی که دنیا هم زشته و کثیفه و هم زیبا و بزرگه. تو باید بدونی که واقعیت رو باید بپذیری، واقعیت اینه. سختی‌ها از راه می‌رسن و این تویی که باید ببینی که میتونی از پس این چیزا بر میای یا میمیری. من دقیقا بین از پس بر اومدن و مردن هستم؛ ممکنه ازشون بگذرم و زنده بمونم یا ممکنه بمیرم... :)

    پ.ن: باید کم کم از اینجا و از همچی فاصله بگیرم.

    • Brilli .Shr
    • سه شنبه ۲۰ ارديبهشت ۰۱

    Protect

    I'm gonna protect you, each one of you, i will protect you, all the stuffs, fans, members, I'm gonna protect you all!! No one set a finger on them, Don’t even you Dare touch them. – Bangchan

    میدونی، وقتی به زندگیت نگاه میکنی، میبینی از گوشه و کنارش مشکلات دیده میشه و این بهت حس ناامنی میده. حتی برای هر کاری آماده نیستی و حس میکنی اگه انجامش بدی، ممکنه خرابش کنی، در صورتی که هممون اشتباه میکنیم و این برامون تجربه میشه ولی آماده بودن برای دوبار انجام دادن یه کاری یا رفتن به یه جایی رو نداری. اینجاست که نمیدونی چی کار کنی و آمادگیشو نداری ولی شاید یه نفر یه چند نفری باشن که بتونه بهت حس خوبی بده یا حس امن رو داشته باشی. دیروز با وجود مریض بودنم(سرما خوردم و هی سرفه میکنم.) بی حال بودم و روحیه‌ام یه کمی بد بود. بعد از مدرسه، خوابیدم و بیدار شدم و اولین چیزی که دیدم، بنگچان بود که عرق در اشک‌ و عشق و محبت بود و از ته دلش میگفت: "من ازتون محافظت میکنم، تک تک شماها، استف، فن‌ها و اعضامون...!" و اینطوری بود که من یه لحظه، حس خوب و امن بهم سمتم اومدن. نمیدونم ولی گفتن این حرفا و عمل کردنش کار هر کسی نیست ولی بنگچان انسانیه که همیشه به حرفایی که میگه عمل میکنه، اونم به خاطر استی‌ها و از پسش بر میاد، اون میتونه از ما محافظت کنه.

    میدونی، بحث اینجاست که ما کسایی توی زندگیم دارم که برای من مثل یه "خونه" میمونن. خانوادم، دوستام، گروه‌هایی که استن میکنم یعنی اکسو، اسکیز و اس‌اف‌ناین و بقیه برای من خونه‌ی من هستن. تا وقتی این‌ها تو قلبم هستن، دیگه قرار نیست حس بدی داشته باشم، من ارزش این رو دارم که خوشحال باشم.♡

  • ۸
  • CM. [ ۰ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۱۲ ارديبهشت ۰۱

    Somewhere only we know

    Oh simple thing, where have you gone? I'm getting old and I need something to rely on. So tell me when you're gonna let me in, I'm getting tired and I need somewhere to begin. And if you have a minute, why don't we go? Talk about it somewhere only we know? This could be the end of everything So why don't we go somewhere only we know? Somewhere only we know

    Keane – somewhere only we know 

    پ.ن: این آهنگ، پیشنهادی از طرف سوهوئه. 

  • ۷
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۲ ارديبهشت ۰۱

    farvardin

    / ماه فروردین؛ سال ۱۴۰۱.

      خب، راستش این ماه خیلیی طولانی گذشت، انگار که فروردین ۳۱ روز نیست، ۵۰ روزه. انگار که یه باگی تو هر سال هست که فروردین ماه خیلی طول میکشه تا تموم بشه و بقیه ماه‌ها عین چی سریع میگذرن!! برای شر ع سال جدید، ماه جالبی نبود ولی بدم نبود، هر کدوم لابه‌لاش یه خوبی و بدی هم داشت. 

    بیشتر خبر‌های خوبی میومد و من از شنیدنش خوشحال میشدم. این که سوهو قراره آلبوم بده و آلبوم اومد و خیلی هیجان داشتیم، کلی آپدیت ازش گرفتیم و کلی خوش گذشت. حتی اسکیزم میومد وسط و خودمم مونده بودم که چجوری فنگرلی کنم. تلخ ترین چیزی که بود، سربازی یونگبین و اینسونگ اس‌اف‌ناین بود که شروع شد و باید منتظرشون باشیم. :( 

    در کنارش بینابینش بارون میومد اما کم و همینم واسم کافی بود. هر چند که فروردین از اینجا به بعدش برام سخت شده بود که مدرسم حضوری شد و راه رفت و برگشتنم و حتی امتحانات مستمر منو خستم میکرد و کلی از امتحاناتمو اصلا خوب ندادم ولی خب، برام مهم نیست. حتی روز آخر این ماه هم - با وجود خبر‌های خوبی که تو این ماه اومده بود. - برام بد تموم شد، چون حالم واقعا خوب نبود. الان حال خودمو نمیدونم راستش اما بهتر از دیروزم.

    این تازه شروع این سال ۱۴۰۱ ئه و هنوز نمیدونم قراره برای ماه‌های دیگه چجوری بگذرونمش. فروردین ماه قرار بود به خوبی تموم بشه ولی اینطوری نبود، حس بد تو وجودم پر شده بود و اصلا نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم. نمیخوام برای شروع اردیبهشت ماه حس بدی داشته باشم، میخوام هر جور شده، تا آخر ماه اردیبهشت خوشحال باشم، حتی اگه غم کمی داشته باشم و گریه کنم، میخوام حس خوبی داشته باشم و بتونم به حس رهایی نزدیک بشم، حس رهایی از دست این مدرسه و یه شروع جدید برای من، یعنی سحر الان. سحری که تا الان قوی بوده و از پس همچی قراره بر بیاد.

  • ۸
  • CM. [ ۰ ]
    • Brilli .Shr
    • پنجشنبه ۱ ارديبهشت ۰۱
    • اینجا جایی هست که از روزهام، فنگرلی کردن‌هام و حرف‌هایی که از قلب و ذهنم میگن، مینویسم. جایی به اسم سرزمین آسمون که وقتی به آسمون نگاه کنی، بیشتر لبخند میزنی. پس اگه داری به آسمون نگاه میکنی، به من فکر کن. :)♡
    ۱۳۹۶.۱.۴
    – Like a lie in a dry terrain, Like a flower blooming as a miracle, We endured the pitch-black darkness, With all of our might, It takes courage to step on today And stand up again, Let it go. This cold rain that wets my entire body, This feeling of freedom in my soul, I feel like I’ve been born again, It’s a fresh start for you and I.
    EXO - Runaway

    – I'll never cry because I know that it'll never change, I'll stay standing and endure it in an unknown place, There will be many times I'll almost fall, but, Alone, I reach out my hand, alone, I stand back up.
    Stray kids - scars

    – Tear it up 'cause we're dreaming of the future, Don't stop got that fire running through us, Everything that we know, Light the fuse, and let's blow, New world, new world. Fly up, history is in the making, Make bigger and better, the earth be shaking, Lifting, lifting it up, All we need is that love.
    SF9 - new world
    a