درودی دوباره به دوستای خوبم! خوبید؟ میدونین که یومیکو یه چالشی برگزار کرده که خیلییی جذابه! جز چالش های مورد علاقم شده.‌ و این که بله! با یه سناریو فوق طولانی( عی! "-") در خدمت شما هستم^-^♡ برین ادامه مطالب♡

قبل از هر چیزی، آهنگ city of stars "دریافت" رو پلی کنین رو بخونینش♡

صدای پیانو با بوی قهوه تازه، تو کل فضای دلنواز کافی شاپ میپیچید. تعداد کمی توی کافی شاپ حضور داشتن و در حال شنیدن اجرای ساده اما شیرین اون پسری به نام بیون بکهیون، بودند. اما من، هم از این اجرا لذت میبردم، هم از دیدن نیم رخ بکهیون و موهای سفید ابریشمیش و حرکت انگشت های ظریف و زیباش روی کلاویه هایی که دو رنگ‌ تضادی دارن، لذت می بردم.
آهنگی که باهاش اجرا میکرد، City of stars از فیلم La La Land بود؛ آهنگی که همیشه وقتی تنها بودیم، پخش میکردیم و باهاش همخونی میکردیم. من پارت سباستین رو می خوندم و بکهیون، پارت میا رو می خوند؛ و من با خودم میگفتم که ای کاش میتونستم اینو ضبطش میکردم تا مدام بهش گوش کنم...
و حالا، بکهیون بعد از چندین ماه، با اجرا آهنگ city of stars برگشته بود و فضای کافی شاپ رو پر از حس آرامش و عشق کرده بود. من در حالی که داشتم اجراشو میشنیدم، توی دلم شعر آهنگ رو زمزمه میکردم.
 بعد از اتمام اجراش، همه بهش تشویق کردند و دو سه نفر هم سوت بلندی زدند. بکهیون برگشت و به آدم هایی که در حال تشویق و شادمانی کردن بودند، نگاهی کرد و با لبخند، سرشو به نشونه تشکر‌ تکون داد تا این که، چشمم به من خورد، منِ پارک چانیول... منی که همیشه کنار بکهیون بودم، منی که منتظر برگشت بکهیون از سفر چند ماه لعنتیش بودم، منی که عاشق جسم و روح و قلب و صداقت بکهیون بودم، هستم و خواهم بود!
وقتی بهم خیره شد یه لحظه خشکش زد و تکونی نخورد. باورش نمیشد که من تو کافی شاپ حضور دارم.
بکهیون کم‌کم‌ راه افتاد و به سمتم اومد. مات و مبهوت، به من‌ نگاه میکرد، اونم با چشم های زیبا و درخشانش. هر وقت که بهم خیره میشه، ستاره های چشمک زن تو چشماش، شروع میکنن به درخشیدن.
- یو...یول؟
لبخند شیرینی بهش زدم و سکوت خودمو شکوندم.
+ بکهیون... تمام مدت منتظرت بودم؛ میدونستم بر میگردی. اجراتو دوست داشتم!
چند دقیقه بعد، از کافی شاپ خارج شدیم و سوار ماشین شدیم، تا وسط راه، نه حرفی زدیم، نه چیزی. به جز این که بکهیون همچنان به من نگاه میکرد. وقتی که به خونه رسیدیم، بعد از عوض کردن لباس و نشستن روی مبل، دوباره مثل همیشه، گفتگوی شیرینی رو آغاز کردیم. اون از سفرش صحبت میکرد و من‌ هم غرق حرفاش و صدای نرمش بودم. ولی حواسمو پرت کردم و به چشماش نگاه کردم. وسط حرفش، یه حرف بی ربط ولی قشنگی بهش زدم.
- چشم های تو، یه کهکشانیه که همه جا پر از ستاره های ریز چشمک زن داره و اون ستاره ها، هنوز دارن میدرخشن.
- چی؟ وایسا چانیول، چرا وسط حرفم...
+ آه بیون، میدونم که تو این چند ماه چقدر درگیر بودی، خودتم دوست داشتی زود تر برگردی پیشم ولی خب... بیخیال! من واقعا دلم برات تنگ شده بود.
- اوه... منم همینطور چانیول. نمیدونی تو این ماه که انقدر درگیر بودم، چقدر بهم بد گذشت!
+ چرا؟ 
- من تو این مدت که سفر بودم، یه کابوس دیده بودم. وحشتناک بود! کابوسم این بود که من‌ تنها بودم، هیچ کس کنارم نبود. بعد از اون، یه لحظه ترسیدم که نکنه چانیول منو تنها بذاره؟ برای همین همش به خودم میگفتم که میخوام زود تر برگردم.
غم خاصی رو میتونستم تو چشماش ببینم، اون از کابوسی که دیده بود، ترسیده بود و نمیخواست برای همیشه تنها بمونه. بکهیونو به سمتم کشوندم و تو آغوش گرمم جا دادم و موهاشو نوازش کردم. بکهیون حرفاشو ادامه داد.
- بعد یاد اون شبی افتادم که بهم اعتراف کردیم و باهم تو سکوت شب، دوییدیم و فریاد زدیم که قلبمون پر از عشق شده! یه لحظه اول آروم شدم اما وقتی یاد کابوسم افتادم، دوباره دلم‌ گرفت...
+ بکهیون، زیاد به این کابوس فکر نکن، این کابوس، قرار نیست به به واقعیت تبدیل شه. یادته اون شبی که اعتراف کردیم چی گفتی؟ گفتی عشق چیه؟ منم گفتم عشق واقعی یعنی مهم نیست چی باشی.مهم،خود عشق گرم و آرامشه که بین تو و من به وجود میاد...‌تو الان اینجایی، تو آغوشم، تو قلبم؛ دیگه نیازی به نگرانی نیست بکهیون...
- الان نگران نیستم، چون الان کنارمی... در ادامه حرفم،‌ میخواستم نامه بنویسم اما شرایطشو نداشتم، هنوزم ترسیده بودم و همش این جمله رو زمزمه میکردم "میتونی صدای منو بشنوی؟صدای تپش قلب من چی؟میشنوی؟"...
+ نگران نباش بکهیون، من قول میدم تا آخر عمر به صدای قلبت گوش میکنم، قلبت رو نورانی میکنم که پر از عشق و محبت و مهربونیه.
بکهیون لبخندی زد و سرشو روی سینه ام گذاشت و نفس عمیقی کشید. قلبم با وجود برگشت فرشته زیبا، آروم شده بود و دیگه حس تنهایی،  به سراغ من نیومد!

••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

میدونم میدونم‌ خوب نشده :-: ولی امیدوارم خوشتون بیاد♡

نمیدونم‌ کیو دعوت کنم ولی از آلو، موچی ناستاکا و کسایی که این پستو میبینن، دعوتن!

پ.ن: آهنگ‌پیشنهادی : city of stars (‌همین که بالا پست گفتم)

پ.ن۲: وسط نوشتنم، پوستر برنامه آلبوم بابمی اومد و دوباره پنیک‌کردم :-: خودتون ببینی وای...

فعلا♡