خب... سلام؟ امیدوارم حالتون خوب باشه. الان ساعت شش صبحه و خب، به خاطر سردی معدم، نتونستم خیلی بخوابم و حالا دارم بعد یه ماه دارم پست میذارم، یه پست بی سر و ته که مطمئن نیستم کسی بیاد در موردش حرفی بزنه. 

حقیقتا زیاد اینطرفا نمیام اینجا و این اصلا خوب نیست. میدونین که،‌ چون وبلاگ‌نویسی جزی از من شده و قطعا اگه ولش کنم، دیگه آدم سابقی نمیشم. الان میبینم که یکی یکی از دنیای وبلاگ‌نویسی میرن، وب هاشونو میبندن و خدافظی میکنن.یه لحظه ترسیدم، ترس اینو دارم که نکنه یه روزی نوبت منم بشه و کلا از دنیای وبلاگ‌نویسی خدافظی کنم؟ ولی خب حقیقتا خودمم اینو نمیخوام اما یه سری چیزا هست که باعث میشه نتونم خیلی به اینجا سر بزنم، از یه طرف که بیتشر تو تلگرامم که هیچی، از یه طرف دیگم، مدرسمون حضوری شده و از نظر خودم، از این وضعیت خسته شدم و حوصله رفتن به مدرسه رو ندارم. حس میکنم کلا مدرسه وقت منو میگیره. یه طرف دیگه هم ذهنم گاهی وقتا شلوغ میشه، اورثینک میکنم و این جالب نیست...

برای این که بیشتر اینجا فعالیت کنم، فکر میکنم و امیدوارم بتونم پست بذارم، حرفامو بزنم و یا متنی بذارم که شاید خوشتون بیاد، شایدم نیاد. '-' به هر حال هیچ چیز مشخص نیست ولی سعیمو میکنم.♡

+ معمولا وقتی ذهنم شلوغ میشه یا بخوام درد و دل کنم، این محیط بهم اجازه میده که با هر نوحی، تو این قسمت که دارم پستمو مینویسم، خودمو خالی کنم. اگه این جور حرفام اذیت میکنه، منو ببخشین. :") به هر حال چی کار میشه کرد، انقدر حرف زیادیی دارم که نمیدونم از کجا شروع کنم و همین باعث میشه نتونم حرفی بزنم. این سخته.

+ از اینا بگذریم، راستشو بخواین از این که فقط ۱۰ روز دیگه سوهو برمیگرده خوشحالم، طی این دو سالی که گذشت، برام سخت بود، اونم به عنوان یه اکسوالی که خیلی دلش برای پسراش تنگ شده اما چیزی که دلمو آروم میکنه، همین کم شدن تعداد روز های سربازیشه. از اینم خوشحالم که خیلی از کسایی که تازگی ها اکسوال شدن، قراره بعد از مدت ها سوهو رو ببینن. این فوق العاده ست!! یه جورایی خوشحالم، من قبل از سربازیش، هر دفعه سوهو رو میدیدم لبخند رو لبم ظاهر میشد، حالا که قراره برگرده، هیچ جوره نمیتونم جلوی خوشحالیمو بگیرم چون قراره برگرده! فقط ۱۰ روز دیگه. ㅠㅠ

پ.ن: معدم سردی کرده، احتمالا به خاطر بادمجونه. ایح این خوب نیی. :(

امیدوارم که روز قشنگی رو داشته باشین، فعلا.^^