حدودا ساعت نه صبح بود که همه خواب بودن، یه سری از دوستام رفتن بودن مدرسه / دانشگاه و من کسی بودم که مدرسه نرفته و همین اولین نفریه که بیداره. به هر حال حوصلم سر رفته بود، as it was برای بار هزارم گوش کردم، این عبارت توی ذهنم تکرار میشد و برای بار نمیدونم چندم، خمیازه میکشیدم. خوابم میومد ولی برای دوباره خوابیدن، بی فایده بود.
In my mind: In this world, it's just us, You know it's not the same as it was. In this world, it's just us, You know it's not the same as it was. As it was, as it was, You know it's not the same—
+ دیدی وقتی دلت برای یکی تنگ میشه، میخوای بعد از مدت میخوای باهاش صبحت کنی تا دلت باز بشه؟ دقیقا مامانم اینطوری بود، وقتی خواب داییشو دید، یه لحظه دلتنگ شد، دلتنگ داییش و فامیل های خودش. رفت به چند نفر زنگ زد و ولی احوالپرسی کرد و صداش طوری بود که واقعا بغض داشت، از اون بغضی که تو گلو آدم گیر میکنه و تا مرز ترکیدنش میرسه. وقتی به مامانم نگاه کردم که در حال صبحت با تلفنش بود، یه لبخندی زدم و رفتم تو فکر. به این فکر کردم که سحر آینده، وقتی کمی بزرگ تر میشه، چی کار میکنه؟ آیا هنوزم به یاد دوستاشه؟ آیا بهشون زنگ میزنه؟ حتی فکرشم برام شیرین بود...
+ تو فکر فردا هم هستم، اون روز آلبوم و ام وی گری سوت منتشر میشه و کمی استرس و هیجان دارم. عین تحویل سال میمونه.XD یعنی به کامبک اکسو یا سولو اعضا نزدیک میشم انگار قراره یه اتفاقی بیوفته. :)) به هر حال، من خیلیی به این آلبومش احتیاج دارم، تماما ژانرش راکه و جدیدا خیلی رو ژانر راک قفلی زدم. راک یه موسیقی زندهست، چیزیه که قراره تا آخرش عاشقش بمونی. موسیقیه که دیوونهات میکنه. واسه همینه که این ژانر رو دوست دارم.
+ در مورد تعطیلات عید بگم؟ خیلی جالب نبود برای من، فقط یه خورده خوبی داشت که یه وقتا نقاشی میکشیم و فقط یه بار مهمونی داشتیمو یه بارم رفتیم مهمونی. حتی یه سریال بی ال هم دیدم به اسم semantic Error که خیلی کیوت بود. :") من که پیشنهاد میکنم ببینیدش.
پ.ن: آوریل برای من، یه ماه خیلی قشنگیه. حس خوبی بهم میده.
پ.ن۲: اگه میرید مدرسه / دانشگاه، مراقب خودتون باشین و فایتینگ.♡