یادت میاد؟ اون سال، توی ماه اکتبر عاشق شدیم، در حالی که باد سردی میوزید و موهامون با بادها میرقصیدن و دود سیگار رو توی ریههامون به جا گذاشتیم. شبها ستارهها رو میدیدیم، در حالی که روی زمین پر از برگهای خشکیدهی نارنجی رنگ خوابیده بودیم و ستارهها رو میشمردیم. میدونی، من عاشق پاییز بودم، عاشق اکتبر بودم چون میخواستم مال من بشی، دنیای من بشی.
حالا چندین سال، اکتبر از من میگذره، تمام اکتبرهایی که گذشتن، دیگه مثل اکتبر اون سال نشد، چون چیزی دیگه تکرار نمیشه، هرچند که با خوندن نامههات که تو یه جای خصوصی نگهاش داشتم، باعث میشه برگردم به همون سال، روزهایی که میخندیدیم و شاد بودیم. نمیدونم چی شد که دیگه اون هوای سرد اکتبر، تورو سردتر هم کرده و باعث شه کلی نگرانی، ناراحتی، عصبانیت تو وجودمون پر شه. تو سرد شده بودی و من تلخ و هیچوقت خودمو نبخشیدم که همچی رفتاری باهات داشتم. میدونی چیه؟ اکتبری که فکر میکردم خوب و زیباست، خوب و زیبا هم نبود، من تو زمان اشتباهی باهات قرار گذاشتم، من در حالی که ستارهها رو میشمردم، تو بهم نگاه کردی. به این فکر میکردم، وقتی بهم نگاه کردی، وقتی عاشق شدیم توی اکتبر، وقتی دنیای خودم رو مال خودت کردم، یه اشتباه بود؟
#من_نوشته
پ.ن: برگرفته از آهنگ we fell in love in October / October passed me by از girl in red