— دیروز استرس میخواست منو تو خودش حل کنه، دلیلش چی بود؟ تو این هفته مدام اورثینک میکردم که نکنه پنجشنبه چیزیمون بشه؟ در حالی که پنجشنبه قرار بود خرید کنیم. حدودا یه ماه کامل از خونه خارج نشده بودیم، اونم به خاطر اوضاع و اون حس ناامنی که هر دفعه سراغ من میومدن.
پنجشنبه که رسید، با خودم گفتم: "سحر، هر چی شد، فقط مراقب باش." لباس پوشیدیم و سوار ماشین شدیم. واقعا این استرس قرار بود منو ببلعه اما وقتی چشمم به دخترهای شجاع خورد، لبخند من، بهترین چیزی بود که تونست جلوی استرسمو بگیره. تو دلم دعا میکردم که سالم بریم و برگردیم اما همهچی بخیر گذشت که هیچ، دیدن این دخترها هم حالمو بهتر کرد. زمین نم، آسمون پاک، خورشیدی که روی من میتابید، دخترها، من و لبخندم.
موهای دخترانی با بادها میرقصن، زیباترین اثریه که همهجا رو زیبا میکنه.♡