من آدم خوشحالیم؛ چشم‌هام میخندن و لبخند روی لبم نمایان میشه، اما هر کسی به این توجه نمیکنه که من "فقط" آدم خوشحالی نیستم.

آدم خوشحالیم، اما کسی نمیدونه که هر شب قبل از خواب، بغض توی گلوم گیر میکنه و اشک‌هام مثل مروارید میریزه. آدم خوشحالیم اما من و چشمام بارها شاهد اتفاقات بدی بودم و تاثیرش روی روحم مونده. آدم خوشحالیم اما خیلی زخم‌های زیادی وجود داره که کسی نمیبینتش، فقط من حسش میکنم. آدم خوشحالیم اما کسی صدای فریادهای من رو نشنیده، فریادی برای درد زندگیم. آدم خوشحالیم اما کسی متوجه نمیشه که وقتی دارم میگم خوبم، یعنی حالم خوب نیست. آدم خوشحالیم اما... تمام این راه رو اومدم تا خوشحالی واقعی رو پیدا کنم و خستگی من، چشمام رو تار میکنه تا راهم رو گم کنم ولی یه روزی ثابت میکنم که تمام غم‌ها، زخم‌ها و دردهام، من رو قوی میکنن تا بتونم به "خوشحالی" برسم.

#من_نوشته