میدونی زندگی از هم پاشیده چه حسی داره؟ حسی فراتر از افتضاح بودن. حس افتضاح و حال بهم زن که مدام توی ذهنم مرور خاطرات میکنم و با خودم میگم: "این‌ها همش یه خواب بود؟" معلومه که همش یه خواب بود! میدونی اعتماد نکردن به یکی که بهش وابسته بودی چه حسی داره؟ تابلوئه! حس وحشتناکیه و این باعث میشه دیگه نخوام واقعا به کسی اعتمادی کنم، خیلی جالبه، نه؟

تموم شد، من نابود شدم به معنای واقعی، ولی این پایان، برای من میتونه شروع بهتری باشه، مگه نه؟