یه وقتها حس میکنم دارم از هر چیزی که هست دارم دور میشم. یه مدتیه درست و حسابی نقاشی نکشیدم، کم مینویسیم و اصلا تو وبلاگ هیچ پستی نمیذارم، مدام احساس میکنم بین بچهها کم حرف میزنم بهشون و حتی حس میکنم دارم تظاهر میکنم به این که حالم خوبه، اما اینطوری نیست. نمیدونم احساس میکنم زندگیم جوری شده که فقط دارم کار خونه انجام میدم و هیچ حس خاصی ندارم، فقط دارم به خانوادهام کمک میکنم. همش با خودم میگم که "چی تو زندگی من کم داره؟" متوجه شدم اون خوشحالی و حس آرامش و راحتیه که کم دارمش و بیخودی این خوشحالیم رو آخر سر تبدیل به یه اتفاق بد میکنم.
به هر حال، من نمیخوام دیگه تنها بمونم، دیگه نمیخوام این حس تنهایی که تا الان خبر نداشتم، ادامه پیدا کنه. شاید دیگه نتونم مثل قبل باشم اما یه روزی به آدم بهتری تبدیل بشم.
- Brilli .Shr
- شنبه ۱۳ آبان ۰۲