تصور کنین شما میخواین به یه جای خلوت و خوب مثل یه روستا برین و برای یه مدتی زندگی کنین. یه خونه نسبتا قدیمی و خالی پیدا میکنین و وسایل‌هاتون رو اونجا میذارین. همه‌چی معمولی پیش میره تا این که متوجه یه چیزهای عجیب و جالبی میشین. موجودات ریز سیاه رنگ تو خونه‌اتون پنهون شده و هیچکسی جز شما اون رو نمیبینه. حتی متوجه میشید که یه همسایه دارین. این همسایه تو جایی زندگی میکنه که شما کشفش میکنین، تو یه درخت بزرگ و غول‌پیکر که هیچکس از داخل اون خبر نداره. اون همسایه، یه موجود دوست داشتنی خاکستری رنگه که قلب مهربونی داره. اسم اون توتورو هست و قطعا با دیدن نیشخند شیرینش، لبخند میزنین.

به این فکر کنین که اگه واقعا همسایه‌ی شما توتورو وجود داشت، چه حسی داشتین؟ باهاش چیکار میکردین؟ 

Rain tumbles down, the bus is late. Suddenly, a furry wet giant is by your side! Don't be afraid, just open wide! Your umbrella for him, watch him play in the rain! Now begins a new adventure for you!

Who leaves the seeds, For you to find? Follow them and you will see, a treasure there. Then plant the seeds, and help them grow! It may seem the like a dream, things are not what they seem.

And you'll be with To-to-ro, Totoro! To-to-ro, Totoro! Living in the forest trees, for such a very, very long time!

There you'll be with To-to-ro, Totoro! To-to-ro, Totoro! You only see him when your very young, a magical adventure for you! It's magic for you.

این انیمه رو به پیشنهاد بنگچان استری کیدز که تصمیم گرفت یه مووی دیت برگزار کنه دیدمش. دقیقا تو روز بیستم مهر. حقیقتا خیلی بامزه و دوست داشتنی بود. هر چند من دیدم که میگفتن داستان خاصی نداشت، ولی به نظر من که داشت. دوتا دختر دوست داشتنی همسایه‌ای داشتن که فقط خودشون میتونستن ببیننش. این رویایی شیرینی بود برای این بچه‌ها. خیلی خوشحال شدم که دیدمش چون خیلی ناز بود. دلم توتورو میخواد. :(