سلام، هفت روز از شروع این اتفاقات خوفناک به اسم جنگ میگذره و هنوزم صدای انفجار یه ساختمون رو به رومون و صدای شکستن شیشه‌های پنجره‌هامون، صدای نفس نفس زدن‌هامون از شدت ترس و دنبال راه برای این که چطوری از این وضع زنده بمونیم، میگذره. از اونجایی که نت ملی شده و تنها راه ارتباطیم با دوستام، از طریق تماس و اس‌ام‌اسه، تصمیم داشتم اینجا هم بعد از چند ماه پست بذارم تا اعلام کنم حالم خوبه. ولی دلم نمیخواد این وضعیت ادامه پیدا کنه.

بچه‌های وبلاگ‌نویس، اگه در اینجا هستید یه اعلام کنین من خیالم راحت شه که حالتون خوبه. خیلی مراقب باشید.♡

+ راستی، یه چت روم زدم که اگه دوست داشتین، بیاین حرف بزنیم و از حال هم با خبر بشیم. 

چت گفتینو.