۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

A letter to me

نامه به خودم•

  سلام،امیدوارم حالت مثل نقاشی هایی که می کشی رنگی و خوب باشد و ذهنت پر از گل و گیاه های زیبا باشد.

  دنیا هر چه قدر تلخ باشد،تو آن دنیا را با عسل شیرینش میکنی.با حرف های گلدار،اخلاق های کاکتوسی و گل رزی،دست های رنگی شده و با چشمان شکلاتی و درخشش کهکشانی،دنیا را زیبا تر میکنی؛هر چند کارش سخت و دشوار و کمر شکنی است اما از پسش بر میایی...

  تو همان دختر شیرینی هستی که با موهای کمی فر خورده شکلات تلخ،زیبا هستی؛همان کسی هستی که چشمانت مثل کهکشان راه شیری می درخشد؛همان کسی هستی که استعداد رنگی و با مزه ای داری و میخواهی با این استعداد،تمام جهان را پر از گل های "فراموشم نکن" کنی و از حالت تلخی و بی رحمی که بیشتر شبیه جهنم است را تبدیل به بهشت کنی.

  منِ عزیز،امیدوارم به کار شیرینت ادامه دهی تا بتوانی به هدفی که دوست داری برسی.

  صمیمی ترین دوستت

  سحر♡

•••••••••••••••••••

پ.ن:خوب نامه ای که نوشتم در واقع برای شخصیتا و نویسنده ها ننوشتم،و چاره ای نداشتم جز این که به خودم نامه بدم.ولی از نظر خودم،واقعا چالش خیلی قشنگ و جالبیه و من خوشم‌ اومد.این چالش رو " آقا گل " شروع کرده و واقعا چالشو خیلی دوست دارم:)

و همین طور از هیچکس ممنونم که منو به این چالش دعوتم کرده*-*♡

این چالشو به آیلین دعوت میکنم:)

  • ۲
  • CM. [ ۷ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۲۶ اسفند ۹۸

    Paper world

    دنیا همانطور که بی رحم و تلخ است،مثل یک کاغذ می ماند،کاغذی که پر از خط خطی سیاه است؛با هشت میلیارد نفر آدمک های خطی،که رخ آن ها،مملو از خشم و اندوهگین است...ولی،ما با افکار هایی که در ذهنمان حک شده و پر از رنگ هاست، به روی کاغذ منتقل کرد،با آن می توان نقاشی کشید،تا دنیا رنگارنگ شود.با آن چیزی می نویسیم تا همه آدم ها امید داشته باشند.با آن می توان خط خطی های سیاه را پاک کرد تا همه جا تمیز و زیبا باشد.اگر این کار را می کردیم،دنیا زیبا تر و مهربان تر می شد..‌.

    #من_نوشته  

  • ۳
  • CM. [ ۱ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۲۳ اسفند ۹۸

    Love

    ما دو نفر بیداریم و سکوت شب رو می شکنیم.ما دو نفر بیداریم و با صدای خنده های پر هیاهویمان،سکوت شب را می شکنیم.دست هم را میگیریم و می دویم و از ته دلمان فریاد میزنیم تا آسمان شب صدایمان را بشنود.

    و بداند ما دو نفر،بیداریم و در این سکوت شب،عاشق هم هستیم:)♡

    #من_نوشته 

  • ۲
  • CM. [ ۱ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۱۶ اسفند ۹۸

    Home

    ...الان توی کلاسم.کلاسی که توش فقط حرف و حرف و حرفِ بچه هاست.کلاسی که تا آخر زنگ،حرفای معلما،منو خسته و خوابالودم میکنه.کلاسی که نمیشد یه نفسی کشید.همیشه خیره به ساعت میشم تا ببینم که زمان مدرسه تموم میشه تا از این متروکه،خلاص شم.

    دوشنبه هفت بهمن ۹۸

    حالا،الان توی خونم.خونه ای که در اون،محبت و عشق بین مادر و پدر و خواهر و برادر وجود داره.توش حرف هست ولی این حرف ها با حرفای کسل کننده توی کلاس خیلی فرق داره.حرفایی که توی خونه میشنوم،پر از غم و شادیه.یه وقتایی حرفای خنده دار میزنیم و صدای عجیب و غریب از خودمون در میاریم؛یه وقتایی با حرص حرف میزنیم و دعوای مسخره ای بین من و داداشم راه میفته،چه تو صبحونه،چه تو ناهار یا شام!

    الان توی خونم.ولی این تنبلی که جون منو گرفته،نمیزاره کاری که میخوام و انجام بدم،مثلا میخوام کتاب بخونم،اما تنبلیم نمیزاره؛نقاشی میخوام بکشم،اما بازم‌نمیزاره،توی وبلاگم پست میزارم،ولی بازم نمیزاره.

    از وقتی که این ویروس احمق توی ایران اومد،گفتن باید تو خونه بمونی.و بعدش مدرسه ها رو تعطیل کرد.این اتفاق،یه خوبی داره و یه بدی هم داره!

    خوبیش اینه که دیگه از شر معلما،یه سری بچه هایی که رو مغز من رژه میرفتن(البته خیلی از بچه هایی که میشناسم خیلی خوبن)،راحت شدم.یا بهتره بگم: از شر این "مدرسه متروکه"خلاص شدم!!

    اما بدی که هست،اینه که این تعطیلی ها ممکنه طولانی باشه و مثل تعطیلات تابستون،بی کار میشم.بدتر از همه اینکه نمیتونی بیرون از خونه باشی و از آسمونی که پاک و تمیز شده لذت ببری و یه نفسی بکشی.وقتی تو خونم،احساس میکنم توی زندونم!و حتی نمیتونم تو آغوش مادرم یا خواهرم باشم...

    امیدوارم این کابوس،از بین بره...

    #من_نوشته

  • ۴
  • CM. [ ۳ ]
    • Brilli .Shr
    • سه شنبه ۱۳ اسفند ۹۸

    A warm touch on my face

    چرا ابر های خاکستری پراکنده نمی شوند تا آسمان و خورشید،زمین را ببیند؟تا کی باران تکراری و کسل کننده تمام می شود؟این ها،سوال هایی در ذهنم هستن که جواب آن نامعلوم است.

    چاره ای نیست جز این که من چشم هایم را می بندم و در اقیانوس عمیق خواب بمونم.زمانی بیدار می شوم که خورشید با لمسی گرم روی صورت سردم،من را گرم کند.

    #من_نوشته

  • ۲
  • CM. [ ۲ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۹ اسفند ۹۸

    Spring

    منتظر بیدار شدن او هستم.

    من می خواهم قلب هایی که از گل رز تشکیل شدن را ببینم.می خواهم مژه هایی که مثل شاخه های گل بلند و باریک هستن را ببینم.حتی ذهن هایی که از گل های فراموشم نکن پر شده اند را هم ببینم.

    من منتظر بیدار شدن "بهار"،فصلی که گل ها دوباره متولد بشوند هستم.تو چطور؟تو هم‌ منتظرش هستی؟

    #من_نوشته

  • ۳
  • CM. [ ۲ ]
    • Brilli .Shr
    • يكشنبه ۴ اسفند ۹۸
    • اینجا جایی هست که از روزهام، فنگرلی کردن‌هام و حرف‌هایی که از قلب و ذهنم میگن، مینویسم. جایی به اسم سرزمین آسمون که وقتی به آسمون نگاه کنی، بیشتر لبخند میزنی. پس اگه داری به آسمون نگاه میکنی، به من فکر کن. :)♡
    ۱۳۹۶.۱.۴
    Post Archive
    a