۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

Escape to the book

سلامD:

بازم چالش ولی خیلیی خیلیی سخت.گریزی به سوی کتاب!

اول این که از غزل و آیلین ممنونم که تو این چالش دعوتم کردن*-*و این که هلن شروع کننده این‌چالشو داشته^-^♡

دوم این که واقعیتش زیاد کتاب نخوندم به خاطر تنبلیمه(لعنت بهش)ولی تا جایی که میدونم چند تا کتاب خوندم.ولی کمم هست.

————————————————————————————

دختری که میشناختم

این کتابو چند سال پیش خونده بودم و هنوزم یادمه!نویسنده این کتابه جی.دی.سلینجر هست.این کتاب هشت تا داستان داره که اسماشو میگم:

وقتی رعد و برق زد، بیدارم کن-الین-پسری در فرانسه-غریبه-من دیوانه ام-شورش کوچک در مدیسون-دختری که میشناختم و آوای اندوهناک

خیلی کتاب خوبیه و در کل پیشنهاد میکنم*-*

یه تیکشو که مال داستان پسری در فرانسه هست رو میزارم

بعد از اینکه نیمی از یک قوطی کنسرو گوشت و چند زرده ی تخم مرغ را خورد، پشتش را روی زمین خیس از باران گذاشت.سرش را با سختی از کلاه خودش بیرون کشید. چشم هایش را بست. گذاشت ذهنش از همه چیز خالی شود و تقریبا بلافاصله به خواب رفت. وقتی بیدار شد، دور و بر ساعت ۱۰ بود و آسمان سرد و نمناک فرانسه داشت تاریک میشد. با چشمان باز آنجا دراز کشید تا اینکه آرام آرام اما به طور کامل، فکر و خیال های این جنگ کوچک- همان ها که نمیتوانستند فراموش شوند، همان ها که پنهان نبودند و از ذهنت بیرون نمیرفتند- یکی یکی شروع به وارد شدن به ذهنش کردند. وقتی ظرفیت غم و ناراحتی ذهنش پر شد، غمی بزرگتر خود را نشان داد…

————————————————————————————

شکار و تاریکی

در این داستان معمایی-پلیسی،نقش اول این رمان یعنی خود نویسنده شکار و تاریکی "رانپو" هست که در موزه شیفته زنی به اسم شیزوکو میشه که خیلی ظاهر زیبایی داشته. وقتی وارد زندگی شیزوکو میشه رانپو درگیر یه مسئله ای می شه که یه نویسنده ای رمان های پلیسی که به اسم شوندی اوئه هست مرتکب به قتل شده...

یه بخشی از کتاب رو براتون میزارم:

من بیشتر به این امید آمده بودم که توجیهاتش و دلایل بی‌ گناهی‌ ا‌ش را بشنوم، اما رفتار او فقط سو‌‌‌‌ءظنم را تقویت کرده بود و چون در تنگنا قرارم داده بود چاره‌ ای نداشتم جز این که با لحن دادستانی بیرحم با او حرف بزنم و از آنجایی که به رغم خواهش و تمنایم، لج کرده و هیچ پاسخی نداده بود، به این نتیجه رسیده بودم که سکوت او علامت گناهکار بودنش است. اما رأیی که بر اساس دریافتی درونی و استبدادی باشد چه ارزشی دارد؟ 

————————————————————————————

دزیره

این رمان در مورد زندگی "دزیره کلاری"ملکه سوئد و نروژ هست که در عصر ناپلون بوده.اگه این جور داستان های تاریخی با طعم عاشقانه رو دوست دارین پیشنهاد میکنم این کتابو بخونین.

یه بخشی از کتاب هست که میخونیمش:

من و ژولی هر دو برخاستیم. ژولی به ژوزف تبسم می‌کرد. نفهمیدم چه شد. دو دقیقه بعد ما چهار نفر بدون حضور مادر و برادرم در باغ بودیم و چون خیابان شنی باغ بسیار باریک است، ناچار بودیم دوبه‌دو حرکت کنیم. ژولی و ژوزف جلو رفتند. من و ناپلئون دنبال آنها قدم می‌زدیم. به مغز خود فشار می‌آوردم که چیزی بگویم. بسیار میل داشتم که خاطرهٔ خوبی از خود در مغز او باقی بگذارم. چنین به‌نظر می‌رسید که او به چیزی توجه ندارد و در افکار خود غوطه‌ور است. آن‌قدر آهسته قدم برمی‌داشت که ژولی و برادرش رفته‌رفته از ما دور شدند. بالاخره فکر کردم او مخصوصاً آهسته حرکت می‌کرده تا ژولی و ژوزف از ما دور شوند. ناگهان ناپلئون سکوت را شکست و گفت: «تصور می‌کنید چه‌موقع برادر من و خواهر شما ازدواج خواهند کرد؟»
در اولین لحظه فکر کردم که متوجه گفتهٔ او نشده و منظور او را نفهمیده‌ام. با تعجب به او نگاه کردم و حس می‌کردم که حالتی وحشت‌زده دارم. مجدد تکرار کرد: «خب چه‌موقع ازدواج می‌کنند؟ امیدوارم زودتر.»
با لکنت گفتم: «بله… اما تازه هم‌اکنون باهم ملاقات کرده‌اند، به‌علاوه ما نمی‌دانیم…»
فورا جواب داد: «این دو نفر برای هم آفریده شده‌اند، شما متوجه این موضوع هستید.»

————————————————————————————

دختر پرتقالی

این داستان در مورد پسری به اسم جرج هست که بعد از مرگ پدرش،متوجه این میشه که پدرش قبل مرگ‌ یه نامه ای براش نوشته شده که در اون،در مورد آشنای خودش با دختر پرتقالی بوده.

————————

این چالش رو به ملیکا دعوت میکنم:)

  • ۳
  • CM. [ ۶ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۲۵ فروردين ۹۹

    Eight years with EXO⁹

    این روز،مثل همیشه متفاوت تر و درخشان تره.مثل ماه ای که کامله و میدرخشه.این روز،حال و هوای متفاوتی رو داره...
    این روز،روز یه افسانه ایه که از یه سیاره بسیار دور به زمین اومده تا دنیا رو نجات بده و از شر پلیدی ها خلاصشون کنه.این افسانه قدرت جادویی دارن.اما نه فقط قدرت ماورایی دارن،بلکه قدرت صدایی دارن که هر لحظه جسم و روح هر کسی رو زنده میکنه!
    امروز،روزیه که با اومدن دوازده نفر تو این دنیا،هر لحظه دنیا رو قشنگ تر و زیبا تر کرده!روزی که با صداهاشون،همه مردم رو از خواب غفلت بیدار کردند.روزی که قراره دنیا رو نجات بده!
    امروز،روز یک گروه افسانه ایه.گروهی که از لحاظ قدرت ماورایی،صدا و رقصشان و ار چیزی که فکرشو بکنید،قوی تر و قدرتمند ترند!
    امروز،روز "اکسو" هست.اکسو ای که مثل ماه،درخشان تر و متفاوت تره:)
    با نه تا ستاره در کنار هم،دنیا قشنگ تر میشه:)
    تولد هشت سالگیت مبارک اکسو عزیزم:)خیلی خوشحالم و به خودم افتخار میکنم که فندوم این گروه با ارزشی هستم.خوشحالم فن گروهی شدم،که صداهای هر اعضا،پر قدرتمندن و همیشه حالمو خوب میکنن و این معجزه اس!!شب و روز بیدارند و تمرین میکنند تا بهترین اجرا رو برای اری ها نشون بدن.
    خوشحالم فن‌گروهی شدم که اخلاق خیلی خوب و عالی دارن.همه اعضا مهربونن و به هم احترام‌میزارن و این اخلاق خوب رو به عنوان الگو ازش استفاده میکنم!خوشحالم فن گروهی شدم که یاد داد ما مثل آیدل ها رفتار کنیم،مثل حرف ژانگ ییشینگ عزیز که میگه فن ها آینه آیدلشونن...
    خوشحالم فن گروهیم که هر روز،روز منو می سازن.با حرف هاشون،با احساسی که تو آهنگ هاشون دارن،با صدایی که هر لحظه جذبشون میشم و با مهارت هایی که تو وجودشون دارن!
    اکسو،کلمه ساده ای نیست،کلمه ایه که هر بار که بشنوم،زنده میشم:)♡
    #من_نوشته 

    I’ll search the universe
    Until I can find you again
    I won’t let go, even the smallest memories
    Memories engraved in the seasons
    They come back so I will find you
    Because that’s love
    Because it’s love

    EXO - Universe 

     پ.ن:این متنو تو وب قبلیم یعنی وب میهنم گذاشته بودم:)♡

  • ۴
  • CM. [ ۸ ]
    • Brilli .Shr
    • چهارشنبه ۲۰ فروردين ۹۹

    Let's love

      تو این روز های قرنطینه ای که همیشه خسته کننده و کسل کننده هست،این بار امروز،شاهد خلق یک هنری شدیم که روح و جسم مارو زنده کرد و حس تپش قلبمانون بیشتر کرد و دست و پاهامون از شدت هیجانی و شادی میلرزید.
    اون یه اثر هنری رو خلق کرد که در مورد عشقه و اسمش"بیاین عشق بورزیم"ئه.اسمش اثرش هم در واقع شعار اکسو بوده!
    کسی که ای اثرو خلق کرده،در واقع اون کسیه که با صدای بهشتی و آرامش بخشش،دل همه رو زنده کرده؛صدای اون،مثل صدای امواج دریا بزرگه.خود آهنگشم مثل اقیانوس آرامه که عمیقه،عمق اقیانوس آرام‌مثل عمق عشقه که خیلی بزرگه!
    اما روزی که اثرش رو منتشر کرد،مصاف با روز تولد یک نقاش مشهور یعنی"ونگوگ" بوده.همون طور که گفته"من عاشق نقاش ونگوگ ام!".شاید با شنیدن اسم "ونگوگ"یاد نقاشی "شب پر ستاره" میوفتید!
    شاید سوال براتون پیش اومده که کی این اثر به این زیبایی و بزرگی رو به وجود اورده و کی خونده؟جواب سوال، کیم جونمیونه!
    آره!کیم جونمیون یا بهتره بگیم"کینگ جونمیون" که لیدر گروه اکسوعه.اون همیشه به فکر اعضا و اکسوالاس!و اون همیشه میگه:
    بیاین عشق بورزین

    #من_نوشته

    به شدت پیشنهاد میکنم این ام وی رو ببینید!

    خیلی قشنگه و واقعا به دل آدم میشینه:)

    ------------------------

  • ۵
  • CM. [ ۱۴ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۱۱ فروردين ۹۹

    Eight smiles

    ۱.وقتی کامبک اکسو اومد:)

    ۲.روز تولدم بارون اومد.خیلی قشنگ بود:)

    ۳. نقاشی میکشم یا چیزی مینویسم که پر از رنگ و امیده:)

    ۴. با خواهرم و مامانم حرف میزنیم و میخندیم:)

    ۵.دیدن گل و گیاه های خوشگل:)

    ۶.با دوستای نتی حرف میزنم:)

    ۷.گوش کردن آهنگ که به دلم میشینه:)

    ۸.رفتن به همدان و مشهد:)

    -----------------------

    پ.ن:اینم از چالش دیگه یعنی چالش هشت لبخند*-*♡از هیچکس ممنونم که دعوتم کرد*-*این چالشو شارمین شروع کرده♡

    آیلین و دعوت میکنم به این چالش*-*♡و هر کی دوست داره بنویسه این چالشو:)

  • ۵
  • CM. [ ۴ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۱ فروردين ۹۹
    • اینجا جایی هست که از روزهام، فنگرلی کردن‌هام و حرف‌هایی که از قلب و ذهنم میگن، مینویسم. جایی به اسم سرزمین آسمون که وقتی به آسمون نگاه کنی، بیشتر لبخند میزنی. پس اگه داری به آسمون نگاه میکنی، به من فکر کن. :)♡
    ۱۳۹۶.۱.۴
    Post Archive
    a