۵ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

Another me in parallel world

ساعت ۹ صبح بود که چشم‌هام رو باز کردم و اولین چیزی که دیدم، گربه‌ی پشمالوی نارنجی من بود که بهم خیره شده بود. لبخند کوچیکی بهش زدم و از تختم بلند شدم و گربه‌ام رو توی آغوشم جا دادم. هوا آفتابی به نظر میومد، پس معلوم بود که قراره یه روز بهتر از قبلی داشته باشم. در حالی که توی رادیو، آهنگ پخش میشد، من جلوی بوم نقاشی نشستم تا کار نقاشی رو کامل کنم. دست‌هام با رنگ‌ها قاطی میشدن ولی این حس قشنگی داره، چون انگار دست‌های من قدرت دارن. قدرت دارن که بتونم یه اثری رو خلق کنم، اونم با یه قلم و رنگ‌ها.

همون لحظه، صدای زنگ خونه رو شنیدم و وسط کار ول کردم تا به دم در خونه برسم. وقتی در رو باز کردم، پستچی بهم یه نامه از طرف یکی بهم داد. ازش تشکر کردم و بعد از بستن در، پاکت نامه رو باز کردم. متوجه شدم که یکی از دوستام، برای من نامه و یه کارت پستال که پشتش تصویر شهربازی رو داشت، فرستاده و در عین حال که متن نامه‌اش رو میخوندم، لبخند روی صورتم پر رنگ‌تر میشد. اون نوشته بود که بزودی وقتی نمایشگاه نقاشی‌هام رو برگزار کردم، بهش سر بزنه.

وسط خوندن نامه‌ی دوستم، تلفن زنگ خورد. از جای خودم بلند شدم و سریع تلفن رو برداشتم، متوجه شدم که یکی از همکارهای من برای نمایشگاه زنگ زده بود و کار فوری با من داشت. بعد از این که پیغامش رو شنیدم، سریع خودم رو آماده کردم و از خونه زدم بیرون تا به محل برگزاری نمایشگاه‌ام که هنوز کار زیادی براش مونده، برسم.

"به نظرت، خوب پیش میره؟"

"مهم نیست آدم‌ها زیاد بیان یا کم، مهم اینه که آدم وقتی پاش رو اینجا بذاره و طی چند ساعت به تابلوهام نگاه کنه، اینطوری میفهمم که همه‌چی خوب پیش میره. من این رو میدونم."

#من_نوشته

•••

قبلا یادمه دو - سه پیش، صبا یه چالش گذاشته بود که مربوط به همین موضوع (همون دنیای موازی) بود که پستی واسه اون چالش نوشتم، هست. حالا این بار گلی عزیز این چالش رو گذاشتن که دوباره، خودم رو توی دنیای موازی جا وادم که سعی کردم از قبلی کمی متفاوت باشه.

این چالش رو به مائو و آیامه دعوت میکنم.♡

  • ۶
  • CM. [ ۶ ]
    • Brilli .Shr
    • چهارشنبه ۳۱ خرداد ۰۲

    Let me in

    Vanishing into the dark, you're gone, Wait, don't hide from me again, Struggling, but even if you sink, it's fine, Make your way to me through the waves

    همه چیز با یه سنگی که توی عمق دریاچه پایین میرفت، شروع شد. هر کسی از این خبر داشتن که یه شهاب‌سنگی به طرفشون میاد و این درست مثل یه درد عمیقی میمونه که سوزش و زجر زیادی به همراه داره. هر کسی در هر موقعیتی قرار داشتن اما یه حس تلخی وجود داره. دوری و جدایی، تعلق نداشتن، تنهایی، و هر آسیب و دردی که تو این دنیا وجود داره، اونم دنیایی که خودشم آسیب دیده.

    I am not much without you, Day or night no longer matters, Lay this hollow heart upon the waves, All this and more I crave

     

    سنگ مثل مثل درد میمونه. همون دردی که هر چقدر بخوایم اون رو از خودمون دور کنیم، بازم رو وجودمون میمونه. مگر این که بخوایم قبولش کنیم و اون زخمی که تو وجودمونه، بهترش کنیم. شاید این درده که هر روز بهمون یادآوری میکنه. تو اعماق تاریکی و سیاه، تو حال آبی بودن، نباید دست از عشق ورزیدن برداشت.

    Want to drift off in your soft embrace، If possible, hold me and Let me in, Cuz it's blue, your eyes, Gotta let me in you're the ocean, Everyday I wait

    درسته، درد برای همیشه وجودمون هست، ولی عشق و محبت وجود داشته باشه، اونوقت نوری به وجود میاد که تاریکی‌ها رو روشن کنه و بتونه شرایط رو درست کنه. ما سرنوشتمون رو نمیدونیم، نمیدونیم که چه اتفاقی قراره بیوفته ولی این پایان، تازه واسه من شروع تازه‌ای داره. #من_نوشته

     For long-lasting love, i will freeze my heart, We gently flew up with wings that lightly spread, To the future with us who resemble light, To you who grows brighter with every step, Don't worry if the darkness approaches, i will shine the light towards you, Realizing you are the light i've been searching for, Here i am and everything i do is for us, Our gentle pulse and shared breaths

     ★  لازمه بگم که چقدر دلتنگشون بودم و خیلی خوشحالم یا دیگه میدونین؟ اگه میخواید ببینیدش [اینجا] رو بزنین و لذت ببرین از این آهنگ جدیدشون.♡

    پ.ن: راستی، کامبک اکسو تو ۱۰ جولایه، گفتم که بدونین.^^ 

  • ۸
  • CM. [ ۵ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۲۲ خرداد ۰۲

    Soundtrack no. 1

    " واقعا میخوام با خودم صادق باشم. "

    " میترسم بهش صدمه بزنم. "

    " دیوونگیه! "

    + فهمیدی آقای کانگ درباره‌ی پخش ساعت چهار و چهل دقیقه صبح چی گفت؟

    - باید بفهمیش؟

    + باید بفهمم تا متنم رو بنویسم.

    - " تصور کردم که بودن تو سکوت خیلی غریبانه‌ست، حس تنهایی از این که خودت باشی، حس این که بخوای بخوابی ولی نتونی بخوابی... "

    " دشمن دیروز میتونه دوست امروز باشه.‌ممکنه صبح متفاوت باشیم و غروب عاشق بشیم. "

    "فرصت‌های تازه، همیشه میتونن دوباره از راه برسن اما قلب مصمم فقط برای یه لحظه‌ست. وقتی اون لحظه مناسب رسید، هر چیزی که هست به دستش بیار. اگه قلبت میگه درسته، پس هست."

    " ای کاش میتونستم در هر لحظه از زندگیت کنارت باشم. "

    " فکر میکردم عشق یه طرفه، یه چیز گوگولی و کوچولو مثل کراش زدنه، ولی هر دفعه بهت فکر میکردم، قلبم کلی درد میگرفت که وقتی میرسیدم خونه، دیگه جونی نداشتم. "

     عشق یه طرفه، دوستی نوزده ساله، نارنگی، متن آهنگ، عکس، عکس‌هایی که از اون گرفته شده...

    زمان اونقدری کوتاه هست که نمیدونیم کی از حسی که داریم رو بیان کنیم؟ زمان خیلی کوتاهه و جوری میگذره که تا پلک بزنی، میبینی زمان رسیدن بهش تموم شده. باید ببینیم چه احساسی داریم، چه حرف‌های ناگفته داریم. دردناک‌ترین پیزی که میتونم بفهمم عشقه یه طرفه، چیزی جز درد نگفتن حس قلبت نیست. باید راه رو دو طرفه کرد، شاید همه‌چی بهتر شد.  #من_نوشته [۲۰۲۳.۰۲.۲۶]

    این سریال چهار قسمتی رو حدود چهار ماه پیش دیدمش و درسته کوتاه بود، اما داستانش به قدری عمیق بود که خوب این موضوع "عشق یه طرفه" رو نشون داده. جزئیات کوچیک و بزرگی تو این سریال معلومه و آدم دلش میخواد زندگی کنه. به هر حال اگه دلتون یه سریال آروم و قشنگ که بتونین آرامش داشته باشین، من این رو پیشنهاد میکنم.♡

  • ۸
  • CM. [ ۶ ]
    • Brilli .Shr
    • سه شنبه ۱۶ خرداد ۰۲

    Hello, it's my days

    . ݁𖦹₊ ⊹

    این روزها چه خبر، سحر جان؟

    خب حقیقتا روزهام معمولی، با دلتنگی، خوشحالی و بدبختی میگذره. این روزها میبیم که بچه‌ها درس میخونن و فحش‌های غیر قابل گفتن به درس و هر چی کو فت و زهرمار مربوط به مدرسه‌ست میدن و این حس استرس - با وجود این که تو زندگی، دیگه چیزی به اسم امتحانات مدرسه وجود نداره - بهم دست میده، چون عادت داشتم به این موقعیت‌ها، البته، بهتره بگم "عادت بد و وحشتناک." 

    جدا از این‌ها، خواهرم و داداشم هر روز میرن سرکار و من و مامان، واسه این که حوصله‌امون سر نره، یهو صحبت میکنیم، میخندیم، غصه و حرص میخوریم و در نهایت بهم میگیم "حوصله‌امون سر رفته." و هنوزم عادت تنهایی رو ندارم.

    میشه گفت خیلی وقته دیگه سرماخوردگی ندارم، فقط اثرات رو من مونده، یا همش باید تف کنم یا همش سرفه میکنم ولی مهم نیست. البته، بازم دوباره یه بلایی سر خودم اوردم و بله، دو روز پیش اسهال و دلپیچه وحشتناک گرفتم. آلوچه زیاد به معده‌ام نمیساخت و هر لحظه مرگ رو به چشمم میدیدم. =|

    وقتی میگم وحشتناک یعنی وحشتناک بود، دیگه عمقشو بفهمید- ولی الان خوشبختانه بهتر شدم و سعی کردم یه رعایتی بکنم.

    یه مدتیه حس بهتری دارم، یه وقت‌ها وجودم پر از رقص میشه و هی میخوام برقصم. چه با آهنگ، چه بدون آهنگ. اون روزهای سختی که داشتم، حوصله آهنگ گوش کردن نداشتم، اما این بار وضع جوری شده که حتی اگه بی‌حالم بشم، باز آهنگ گوش کردن من رو سر پا نگهم میداره.

    این روزها هم دلتنگم. این دلتنگی جوریه که نمیتونم حرفی بزنم ولی نصف شب، یه لحظه دلم برای بنگچان، برای خنده‌های قشنگش و لایوهای پر از حس خوبش تنگ شده. ولی فقط این نیست، دلتنگ کای هستم، دلتنگ اکسو هستم، با این که یه مدتیه از کمپانی اس‌ام تخمسگ شکایت کردن - و چیزهایی که از کارهای کمپانی شنیدم، شاخمو در اورده - و خوب کاری کردن. حتی دلتنگ اس‌اف‌ناین هم هستم، حتی دلتنگ مونبینم، دلتنگ روزهای قدیم، دلتنگ بچه‌های وبلاگ‌نویس که بعضی‌هاشون ازشون خبری ندارم، دلتنگ روزهای خوب خودم شدم و دلتنگ خودم شدم... میبینید؟ دلتنگی‌‌هام زیادن، واسه همینه که نمیگم، چون ضایع‌ست، من خود "دلتنگی" ام.

    بگذریم. من یه هفته‌ست که همش میرفتم تو پنل وبلاگم تا برم پست بذارم ولی دقیقا گیر میکنم و هیچکاری نمیکنم. الان فکر کنم تونستم طلسم رو بشکنم تا پست بذارم. و اینجا هم بگم، یه تغییرات کوچولو روش گذاشتم. اون سه‌تا عکسای بالا رو عوض کردم، آهنگ عوض کردم، یکی دو‌تا از پست‌های سه - چهار سال پیش رو آرشیو کردم و آره. خلاصه، من سعی میکنم پست بذارم، هر چقدر کم باشه.

    پ.ن: happy pride month.♡

    پ.ن۲: اونایی که امتحان دارین، فایتینگ. امیدوارم تلاش‌هاتون پر از نتیجه خوبی داشته باشه.^^

    پ.ن۳: دلم برای یومیکو تنگ شده بچه‌ها جون.

    پ.ن۴: حس میکنم گوش کردن آلبوم فایو استار اسکیز با هدفون جوابگو نیست، باید به اسپیکر گنده وصل کنم و صداشو ببرم بالا که خونه رو ببرم رو هوا.XD

  • ۰
  • CM. [ ۰ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۱۵ خرداد ۰۲

    Always you

     
    Always you
    Rise up 
    By Astro

    Magic Spirit

     In the end, it’s you, I missed you, I wasn’t ok. My heart ached, because I couldn’t hold you, So I looked for you, I waited for you, tears are coming, The one I love is you

    - in memory of our moon -

  • ۱۸
    • Brilli .Shr
    • سه شنبه ۹ خرداد ۰۲
    • اینجا جایی هست که از روزهام، فنگرلی کردن‌هام و حرف‌هایی که از قلب و ذهنم میگن، مینویسم. جایی به اسم سرزمین آسمون که وقتی به آسمون نگاه کنی، بیشتر لبخند میزنی. پس اگه داری به آسمون نگاه میکنی، به من فکر کن. :)♡
    ۱۳۹۶.۱.۴
    Post Archive
    a