—
نمیدونم که اون روز کی میرسه؟ اون روزی که قراره یه نفس راحتی میکشم، روزی که تمام درد های روحم تموم بشن، روزی که اون سختی های بیش از حد از دوشم برداشته بشن، روزی که بتونم، به قول چانیول، جعبه رو بشکونم،روزی که قراره روز خودم باشه... نمیدونم بهش امید پیدا کنم یا نه، ولی قرار نیست فقط منتظرش بمونم، بلکه قراره کم کم دست به کار بشم، هر چه زود تر.
چه زود یا چه دیر، به اون روز میرسم.