★
We all crossing the burning world, i know. There would be no destination. But no one can stop the time, i know
- Brilli .Shr
- پنجشنبه ۱۸ مرداد ۰۳
★
We all crossing the burning world, i know. There would be no destination. But no one can stop the time, i know
یه روز بارونی دیگه، یه روز بدون تو. هر روز و هر شب اسمت رو صدا میزنم به امید این که صدام رو بشنوی. اما چه فایده، وقتی تو خیلی وقته از این خونهای که برای من واقعا "خونه" بود، رفتی. این خونه مثل زندونی شده که هر لحظه احساس خفگی میکنم. جوری که یکی گلوی من رو سفت گرفته تا نتونم نفس بکشم. از یک طرف، من تمام سعیم رو میکنم تا خاطراتی که با تو داشتم رو تو ذهنم نگه دارم. چون هنوزم امید این رو دارم که تو برگردی، با این که زندگیم داره از هم میپاشه.
I cry out your name, But every time, three, two, one, you're gone. I spend my night, Trying to hold onto fleeting memories.
هوای بارونی هر لحظه بدتر میشه. جوری که ممکنه غرق در خاطرات بارون باشم. هر لحظه ممکنه حس مرگ بهم دست بده. من فقط دلم میخواد یه بار تو رو ببینمت. با چشمهای خودم ببینمت. حاضرم دنیا رو بهم بریزم و به آتیش بکشم تا تو رو پیدا کنم.
Ready to die, ready to die, just once, I want to see you, this longing heart, It's poured on stained paper, ready to die
زمان وقتی متوقف میشه که من تو رو فراموش نکردم و برای تو امید دارم، با اشکهایی که میریزم و تو دل طوفان بارون ایستادم. احساس میکنم دارم دیوونه میشم. من همیشه دیوونه بودم و این دیوونگی ناتموم، به خاطر توئه. تویی که نیستی و دنیا درگیر طوفان بارونه، بارونی که تموم نمیشه.
I answer if there is a reason, rain and snow dare to hit me, I lost you now and I know it can't be taken back, At that time, our time was focused on me And I took it for granted, The flower that gazes at the sun asks me, I regret times passed after you left
از یه طرف، این امید من، امید واقعی من نیست. چون یه وقتها فکر میکنم که نمیتونم تو رو دوباره به دست بیارم. من افسوس این رو میخورم که چرا این زمان که باهم بودیم، قدرش رو ندونستم. واقعا برای من سختترین لحظهای بود که داشتم، شنیدن خداحافظی از ته دلت، قلبم رو شکوند.
No answer for pleas, this one-sided love, Wishing for the storm to stop, But no matter how long I wait, it gets stronger, fiercer, You’re raining on me, Endless rain
اگه زمان این قابلیت رو داشت که بتونم به عقب برگردم، قطعا تو رو انتخاب میکردم. میدونم پایان ما چجوریه، ولی اگه باز یه فرصتی بهم بدن، تو رو انتخاب میکنم، با لبخند از ته دل. تو بارون بیپایان منی، روی من میباری تا گریه کنم. پس برگرد. برگرد، قبل از این که طوفان من رو از بین ببره.
#من_نوشته
•••
بازم پست "حس یه آهنگ" دیگه این بار با آهنگ جدید اسافناین به اسم BIBORA که معنیش طوفان بارونه. حتما بهش گوش کنین، مطمئنم خوشتون بیاد و این که امیدوارم از خوندن این متنم لذت برده باشید.♡
حقیقتا ما روزهایی رو گذروندیم که فقط خودمون میتونیم حسش کنیم و درکش کنیم. روزهای بدی داشتیم، همیشه به یه بنبستی میخوردیم و همدیگه رو اذیت میکردیم. ولی روزهای خوبی هم داشتیم. اون روزهایی که وقتی غروب میشد، من و تو با هندزفری به آهنگهای موردعلاقهامون گوش میکردیم. اون روزهایی که وقتی برگهای درخت نارنجی و خشک میشن و رها میشن، روی اون برگها راه میرفتیم تا صدای خشخشش رو بشنویم. اون روزهایی که همیشه از همدیگه عکس میگرفتیم.
من حالا روزهایی رو میگذرونم که بدون تو به اون آهنگهای موردعلاقهامون گوش میکنم، جوری که روزهای بدم رو کنار میذارم. روی برگهای خشک و نارنجی رنگ راه میرم و از جاهای مختلف و حتی از جای خالی تو عکس میگیرم. از کسی میشنوم که روز تولد تو فرا رسیده. من بابت همهچیز ازت عذرخواهی میکنم. میدونم که همهچی به جایی رسید که نمیخوای من رو ببینی، ولی امیدوارم صدای من رو بشنوی. #من_نوشته
•••
یه پست دیگه از حس یه آهنگ. به شدت این آهنگ هییونگ رو دوست دارم. بهش گوش کنین و لذت ببرین.♡
I'm sorry to him, but Happy birthday to you, You being with someone else, Makes me a little sad today.
Vanishing into the dark, you're gone, Wait, don't hide from me again, Struggling, but even if you sink, it's fine, Make your way to me through the waves
همه چیز با یه سنگی که توی عمق دریاچه پایین میرفت، شروع شد. هر کسی از این خبر داشتن که یه شهابسنگی به طرفشون میاد و این درست مثل یه درد عمیقی میمونه که سوزش و زجر زیادی به همراه داره. هر کسی در هر موقعیتی قرار داشتن اما یه حس تلخی وجود داره. دوری و جدایی، تعلق نداشتن، تنهایی، و هر آسیب و دردی که تو این دنیا وجود داره، اونم دنیایی که خودشم آسیب دیده.
I am not much without you, Day or night no longer matters, Lay this hollow heart upon the waves, All this and more I crave
سنگ مثل مثل درد میمونه. همون دردی که هر چقدر بخوایم اون رو از خودمون دور کنیم، بازم رو وجودمون میمونه. مگر این که بخوایم قبولش کنیم و اون زخمی که تو وجودمونه، بهترش کنیم. شاید این درده که هر روز بهمون یادآوری میکنه. تو اعماق تاریکی و سیاه، تو حال آبی بودن، نباید دست از عشق ورزیدن برداشت.
Want to drift off in your soft embrace، If possible, hold me and Let me in, Cuz it's blue, your eyes, Gotta let me in you're the ocean, Everyday I wait
درسته، درد برای همیشه وجودمون هست، ولی عشق و محبت وجود داشته باشه، اونوقت نوری به وجود میاد که تاریکیها رو روشن کنه و بتونه شرایط رو درست کنه. ما سرنوشتمون رو نمیدونیم، نمیدونیم که چه اتفاقی قراره بیوفته ولی این پایان، تازه واسه من شروع تازهای داره. #من_نوشته
For long-lasting love, i will freeze my heart, We gently flew up with wings that lightly spread, To the future with us who resemble light, To you who grows brighter with every step, Don't worry if the darkness approaches, i will shine the light towards you, Realizing you are the light i've been searching for, Here i am and everything i do is for us, Our gentle pulse and shared breaths
★ لازمه بگم که چقدر دلتنگشون بودم و خیلی خوشحالم یا دیگه میدونین؟ اگه میخواید ببینیدش [اینجا] رو بزنین و لذت ببرین از این آهنگ جدیدشون.♡
پ.ن: راستی، کامبک اکسو تو ۱۰ جولایه، گفتم که بدونین.^^
In the end, it’s you, I missed you, I wasn’t ok. My heart ached, because I couldn’t hold you, So I looked for you, I waited for you, tears are coming, The one I love is you
- in memory of our moon -
A laid out scenario, Put together all these twisted pieces, On the collector's shattered art piece, I carefully touch the nine spots with my fingertips
دردسر درست کردن کار هر کسیه، ولی حل کردن مثل پازل، کار هر کسی نیست. یه دردسر میتونه هر چیزی رو به چند تیکه تقسیم کنه و این ماییم که این قطعه هارو کنار هم بذاریم تا کامل شن. اما سختترین کار اینجاست که تنها قطعهای که باقی میمونه، گم میشه و وقت زیادی برای کامل کردنش نمونده...
#من_نوشته.
پ.ن: حس یه آهنگ بعد از مدتها، هر چند که خیلی کم نوشتم و چیز خاصیم نیست پس نمیدانم. :-:
پ.ن۲: اینجانب قراره پارت یازدهم فیکش رو بنویسه. بهم افتخار کنین یوهاهاها.
یادت میاد؟ اون سال، توی ماه اکتبر عاشق شدیم، در حالی که باد سردی میوزید و موهامون با بادها میرقصیدن و دود سیگار رو توی ریههامون به جا گذاشتیم. شبها ستارهها رو میدیدیم، در حالی که روی زمین پر از برگهای خشکیدهی نارنجی رنگ خوابیده بودیم و ستارهها رو میشمردیم. میدونی، من عاشق پاییز بودم، عاشق اکتبر بودم چون میخواستم مال من بشی، دنیای من بشی.
حالا چندین سال، اکتبر از من میگذره، تمام اکتبرهایی که گذشتن، دیگه مثل اکتبر اون سال نشد، چون چیزی دیگه تکرار نمیشه، هرچند که با خوندن نامههات که تو یه جای خصوصی نگهاش داشتم، باعث میشه برگردم به همون سال، روزهایی که میخندیدیم و شاد بودیم. نمیدونم چی شد که دیگه اون هوای سرد اکتبر، تورو سردتر هم کرده و باعث شه کلی نگرانی، ناراحتی، عصبانیت تو وجودمون پر شه. تو سرد شده بودی و من تلخ و هیچوقت خودمو نبخشیدم که همچی رفتاری باهات داشتم. میدونی چیه؟ اکتبری که فکر میکردم خوب و زیباست، خوب و زیبا هم نبود، من تو زمان اشتباهی باهات قرار گذاشتم، من در حالی که ستارهها رو میشمردم، تو بهم نگاه کردی. به این فکر میکردم، وقتی بهم نگاه کردی، وقتی عاشق شدیم توی اکتبر، وقتی دنیای خودم رو مال خودت کردم، یه اشتباه بود؟
#من_نوشته
پ.ن: برگرفته از آهنگ we fell in love in October / October passed me by از girl in red
گریه کردم چون میدونم دل من و ذهن من آشوبه، تو سرد شدی و هر کاری برای گرم کردن انجام دادم ولی فایده نداره. گریه میکنم چون همچی برام سخت شده، شاید تو سختترش میکنی یا ممکنه خودم باشم. پس خودمو به آتیش میکشم، تا شاید گرم بشی.
تا اون موقع، دیگه خاکستر میشم.
#من_نوشته
پ.ن: حال من خوب نیست، حال هممون خوب نیست...
— — — ••••• — — —
I got this on my way, AuRoRa. It cross over my head, Go ahead. Clear the clouds that cover you, Shine brighter with the light in the dark night, Please stay with me, Stay a little longer with the light in the dark night. — ONEWE
— نگاهی به خودش انداخت، دید که تو بعضی از اعضای بدنش، لکههای خاکستری بودند و کم کم این لکهها محو میشدند. بعد چشمش رو به نور زندگیش انداخت، این کسی بود که موقع راز و نیازش با نور و زمان، دیدتش. انگار که این نور زندگی، منتظرش بود. " بهتره کت خاکستریت رو در بیاری. این همه لباسهای رنگی داری، چرا خاکستری؟ " این رو نور زندگیش گفته بود. فهمید که چه بلایی سر خودش اورده بود. اون تنها بود، غمگین بود و آبی شده بود. کم کم دید که تموم وجودش خاکستری شدن، کل خونهاش خاکستری شده بود، حتی لباسی که تنش بود، خاکستری شده بود. مثل این میمونه که بعد از این که یه چیزی توی آتیش بسوزه، سریع خاکستر میشه. زندگیش مثل همین خاکستر شده بود که باد هم میتونست اونو با خودش ببره. این خود "محو شدن" بود، تمام وجودش در حال محو شدن بود. نزدیک بود به این رنگ عادت کنه ولی خودش هم حس خوبی به این وضعیت نداشت. انگار آتیش توی دلش و روحش خاموش شده بود، انگار که گلهای وجودش پژمرده شده بودن. علتش رو فهمیده بود؛ "اون قدر رنگها رو نمیدونست." فهمیده بود که وجود خاکستری خودش، همچی رو خاکستری میکرد، حتی رنگ نگاهش خاکستری بود. خاکستری... خاکستری... "لعنت به این خاکستری!" اینو با صدای بلند گفت و نور زندگیش شوکه شد. بعد از کمی مکث، آروم گفت: " من باید قدر این چیزا رو میدونستم. تقصیر خودم بود که قید همچی رو زدم، ولی میدونی چیه؟ دیگه نمیخوام خاکستری بمونم. من گلها رو پیدا کردم، با نورها و زمان راز و نیاز کردم، این بارم برای تو دعا میکنم. همین که برگشتم و تو، نور زندگی رو دیدم، برام بسمه، دیگه خاکستری بسه!"
در عین حال، دید که دیگه احساس توخالی نمیکرد، حس گرما توی وجودش برگشته بود، قلبش در حال تپش بود، روحش سبک شده بود، نفس میکشید و میتونست همچیز رو رنگی بیینه. دیگه وقتش بود قدر اینها رو بدونه.
#من_نوشته
You slowly hold out my hands, Coloring up the suit at your touch, A new world of infinite colors, Let me shine bright, Show me all the colors of the world, Please paint some colors to my dull heart, We are together again and in front of us, Eternally, no more grey, pray. Fill me with your beautiful colors, I pray, you’re light
;SUHO – Grey suit
– ••••• –
+ وقتی داشتم به گری سوت گوش میکردم و این متن رو مینوشتم، یه لحظه یاد یکی از داستانهای مائو افتادم (رو قسمت اون قدر رنگهارو... رو بزنین متوجه میشین.) و گفتم واو!! یه حس دژاوو بهم دست داد بود. به هر حال، سعی کردم این متن رو جوری بنویسم که هم وایب آهنگ گری سوت بده، هم یاد اون داستان مائو بیوفتین. امیدوارم لذت ببرین.♡