یکی هست که اون با هر حرکت، هر قدمی که برمیداره و هر لبخندی که میزنه، باعث میشه یه سری چیز ها نابود بشه. تو خواب آدم ها میاد و خواب رو تغییر میکنه، هر چیزی رو تحت کنترل قرار میگیره، مثل فرستادن ستاره های دنباله دار، خاموش و روشن کردن چراغ ها، شفا کردن زخم های کوچیک و بزرگ. اون ویرانگره، کسی که خدا طرف اونه و به زبون خودش، زندگی نمیکنه و فقط "وجود" داره.
یه دختر تنها، به اسم "تاک دونگ کیونگ" به گلیوبلاستوما مبتلا شده و به عنوان ویراستار کار میکنه و تا ۱۰۰ روز دیگه زنده نیست و اون مدام به این فکر بود که تو ۱۰۰ روزی که زنده ست، چی کار کنه؟ اون پدر و مادرشو از بچگی از دست داد و تنها چیزی که براش باقی موند، برادر کوچیکش و خاله اش بود، خاله ای که مسئولیت نگهداری این دو فرزند رو به عهده گرفت. این دختر، در حالی که مست بود، چشمش به ستاره های دنباله دار افتاد و با وجود مست بودنش، آرزو کرد که دنیا نابود بشه. هر چند این آرزو، به گوش ویرانگر پیچید و خودشو آماده کرد تا صد روز کنار این دختر بمونه، حتی تو بین این روز ها، تو دام عشق افتادن.
•••
—اگه کسی ویرانگر رو ندیده، ممکنه ادامه این پست، براتون اسپویل بشه ولی اگه مشکلی با اسپویل ندارین، میتونین برین به ادامه مطالب^^ چون اونجا یه توضیحاتی از این سریال کردم.