قبل از این که این اتفاقات بیوفته، یه ویدیو دیدیم از اجرای گوگوش و شهیار قتبری که باهم آهنگ "قصه‌ی دو ماهی" رو خوندن، بعد مامانم بهم یه خاطره‌‌ی کوتاه‌ای گفت: "من یادمه که اون موقع بچه بودم، این آهنگ قصه دو ماهی رو تو رادیو پخش میکردن، این آخرین آهنگی بود و من باهاش گریه میکردم چون اون موقع روزهای آخرش بود تا وقتی انقلاب بشه، چون میدونستم قراره چی بشه..."

این بار الان تو این اوضاع سخت برای پس گرفتن آزادی و کشور هستیم و دوباره همین اجرا رو باهم دیدیم، یهو مامانم گفت: "فکر کن، اون موقع آخرین آهنگی بود که تا موقع انقلاب پخش میشد و حالا تو این اوضاع، بازم دارم گوش میکنم، انگار که واقعا تاریخ داره تکرار میشه!"

عجیب بود، من مثل مامانم شدم، مامانم تجربه همین لحظه سخت و ترسناک رو داشت، منم دقیقا دارم به چشم‌های خودم، خبر‌ها رو میخونم، صدای فریاد و آهنگ "برای..." رو میشنوم و تمام وجودم از ترسیدن و استرس خسته شدن، تو خونه پیچیده شدیم، انگار که هر لحظه ممکنه دیوار بیاد ما رو بخوره. از قوی شدن خسته شدم، از ضعیف شدن هم خسته شدم، دیگه نه صدای خنده‌ای از دهنم دی میاد، نه دیگه نمیتونم به زور هم لبخند بزنم، نه مثل سابق کارایی که دوست داشتم رو انجام بدم، نه دیگه نمیتونم مثل آدم سابق باشم. دیگه نمیتونم همون سحری باشم که میخندید، سم بازی در میورد، نقاشی میکشید و "زندگی میکرد". من دیگه، همون سحری شدم که مدام نگران میشه، گریه میکنه و هر لحظه دلش "مرگ" رو میخواد چون دیگه نمیتونه زندگی کنه. :)

میدونی، جلو رسیدن به آزادی، خیلی دشوار و کمرشکنیه ولی برگشتن به سرجای اول، هم سخت‌تره و هم دیرتر، چون دیگه وسط این بازی کثیف هستیم. به هر حال، ما مثل همین دو ماهی هستیم که هر لحظه ممکنه، نوبتمون بشه تا مرغ ماهی‌خوار ما رو بگیره..‌.

#من_نوشته 

ما دو‌تا ماهی بودیم توی دریای کبود

خالی از اشک‌های شور از غم بود و نبود

پولک‌هامون رنگارنگ روزهامون خوب و قشنگ

آسمونمون یکی خونمون یه قلوه سنگ

خنده‌مون موج‌ها رو تا ابرها می‌برد

وقتی دلگیر بودم اون غصه می‌خورد

تورهای ماهیگیرها وا نمی‌شد

عاشقی تو دریا تنها نمی‌شد

خوابمون مثل صدف پر مروارید نور

پر شد این قصه‌ی ما توی دریاهای دور

همیشه توک می‌زدیم به حباب‌های درشت

تا که مرغ ماهیخوار اومد و جفتمو کشت

دلش آتیش بگیره دل اون خونه خراب

دیگه نوبت منه سایه اش افتاده رو آب

بعد ما نوبت جفت‌های دیگه‌ست

روز مرگ زشت دل‌های دیگه‌ست

ای خدا کاری نکن یادش بره

که یه ماهی این پایین منتظره

نمی‌خوام تنها باشم ماهی دریا باشم

دوست دارم که بعد از این توی قصه‌ها باشم

شهیار قتبری – "قصه‌ی دو ماهی" با صدای گوگوش.