نصف شبه و تنهایی. یه کسی رو میخوای که همیشه کنارت باشه تا تو تا آخر عمر احساس تنهایی نکنی. چشماتو میبندی و چند دقیقه بعد، چشماتو باز می کنی و میبینی تنها نیستی. میبینی یه کسی هستش که کنارته. مثل یه دوست... نه! مثل یه فرشته مهربون میمونه.
دستشو میگیری و باهم بیرون میرین. تو جاده، تو دشت و تو شهربازی، تا جون دارین میدویین. صدای خنده هاتون تا سقف آسمون میاد بالا، میچرخین و میرقصین. خسته میشین و رو زمین میخوابین.
چند دقیقه بعد، بلند میشی و بازم دستشو میگیری و باهاش همراه میایی. تا این که حس میکنی دستشو ول کردی، فکر میکنی اونو جا گذاشتی، فکر میکنی اونو از دست دادی. میایستی و میبینی که اون فردی که باهاش بودی، خیالاتی بود. انقدر تو خیالت بودی که با خودت میگی:
"من تمام راه رو تا قبرستون دنبالت بودم..."
-----------
وقتی این آهنگ graveyard هالزی رو میشنوم،این متنه تو دهنم اومد.نمیدونم چرا:)
graveyard،یکی از ترک آلبوم manic هالزیه.خیلی آرامش خاصی تو آهنگ داره3>
شما چطور؟این آهنگو دوست دارین؟
-----------
Oh, ’cause I keep diggin’ myself down deeper
I won’t stop ’til I get where you are
I keep running when both my feet hurt
I won’t stop ’til I get where you are
Oh, when you go down all your darkest roads
I woulda followed all the way to the graveyard