Eight years with EXO⁹

این روز،مثل همیشه متفاوت تر و درخشان تره.مثل ماه ای که کامله و میدرخشه.این روز،حال و هوای متفاوتی رو داره...
این روز،روز یه افسانه ایه که از یه سیاره بسیار دور به زمین اومده تا دنیا رو نجات بده و از شر پلیدی ها خلاصشون کنه.این افسانه قدرت جادویی دارن.اما نه فقط قدرت ماورایی دارن،بلکه قدرت صدایی دارن که هر لحظه جسم و روح هر کسی رو زنده میکنه!
امروز،روزیه که با اومدن دوازده نفر تو این دنیا،هر لحظه دنیا رو قشنگ تر و زیبا تر کرده!روزی که با صداهاشون،همه مردم رو از خواب غفلت بیدار کردند.روزی که قراره دنیا رو نجات بده!
امروز،روز یک گروه افسانه ایه.گروهی که از لحاظ قدرت ماورایی،صدا و رقصشان و ار چیزی که فکرشو بکنید،قوی تر و قدرتمند ترند!
امروز،روز "اکسو" هست.اکسو ای که مثل ماه،درخشان تر و متفاوت تره:)
با نه تا ستاره در کنار هم،دنیا قشنگ تر میشه:)
تولد هشت سالگیت مبارک اکسو عزیزم:)خیلی خوشحالم و به خودم افتخار میکنم که فندوم این گروه با ارزشی هستم.خوشحالم فن گروهی شدم،که صداهای هر اعضا،پر قدرتمندن و همیشه حالمو خوب میکنن و این معجزه اس!!شب و روز بیدارند و تمرین میکنند تا بهترین اجرا رو برای اری ها نشون بدن.
خوشحالم فن‌گروهی شدم که اخلاق خیلی خوب و عالی دارن.همه اعضا مهربونن و به هم احترام‌میزارن و این اخلاق خوب رو به عنوان الگو ازش استفاده میکنم!خوشحالم فن گروهی شدم که یاد داد ما مثل آیدل ها رفتار کنیم،مثل حرف ژانگ ییشینگ عزیز که میگه فن ها آینه آیدلشونن...
خوشحالم فن گروهیم که هر روز،روز منو می سازن.با حرف هاشون،با احساسی که تو آهنگ هاشون دارن،با صدایی که هر لحظه جذبشون میشم و با مهارت هایی که تو وجودشون دارن!
اکسو،کلمه ساده ای نیست،کلمه ایه که هر بار که بشنوم،زنده میشم:)♡
#من_نوشته 

I’ll search the universe
Until I can find you again
I won’t let go, even the smallest memories
Memories engraved in the seasons
They come back so I will find you
Because that’s love
Because it’s love

EXO - Universe 

 پ.ن:این متنو تو وب قبلیم یعنی وب میهنم گذاشته بودم:)♡

  • ۴
  • CM. [ ۸ ]
    • Brilli .Shr
    • چهارشنبه ۲۰ فروردين ۹۹

    Let's love

      تو این روز های قرنطینه ای که همیشه خسته کننده و کسل کننده هست،این بار امروز،شاهد خلق یک هنری شدیم که روح و جسم مارو زنده کرد و حس تپش قلبمانون بیشتر کرد و دست و پاهامون از شدت هیجانی و شادی میلرزید.
    اون یه اثر هنری رو خلق کرد که در مورد عشقه و اسمش"بیاین عشق بورزیم"ئه.اسمش اثرش هم در واقع شعار اکسو بوده!
    کسی که ای اثرو خلق کرده،در واقع اون کسیه که با صدای بهشتی و آرامش بخشش،دل همه رو زنده کرده؛صدای اون،مثل صدای امواج دریا بزرگه.خود آهنگشم مثل اقیانوس آرامه که عمیقه،عمق اقیانوس آرام‌مثل عمق عشقه که خیلی بزرگه!
    اما روزی که اثرش رو منتشر کرد،مصاف با روز تولد یک نقاش مشهور یعنی"ونگوگ" بوده.همون طور که گفته"من عاشق نقاش ونگوگ ام!".شاید با شنیدن اسم "ونگوگ"یاد نقاشی "شب پر ستاره" میوفتید!
    شاید سوال براتون پیش اومده که کی این اثر به این زیبایی و بزرگی رو به وجود اورده و کی خونده؟جواب سوال، کیم جونمیونه!
    آره!کیم جونمیون یا بهتره بگیم"کینگ جونمیون" که لیدر گروه اکسوعه.اون همیشه به فکر اعضا و اکسوالاس!و اون همیشه میگه:
    بیاین عشق بورزین

    #من_نوشته

    به شدت پیشنهاد میکنم این ام وی رو ببینید!

    خیلی قشنگه و واقعا به دل آدم میشینه:)

    ------------------------

  • ۵
  • CM. [ ۱۴ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۱۱ فروردين ۹۹

    Eight smiles

    ۱.وقتی کامبک اکسو اومد:)

    ۲.روز تولدم بارون اومد.خیلی قشنگ بود:)

    ۳. نقاشی میکشم یا چیزی مینویسم که پر از رنگ و امیده:)

    ۴. با خواهرم و مامانم حرف میزنیم و میخندیم:)

    ۵.دیدن گل و گیاه های خوشگل:)

    ۶.با دوستای نتی حرف میزنم:)

    ۷.گوش کردن آهنگ که به دلم میشینه:)

    ۸.رفتن به همدان و مشهد:)

    -----------------------

    پ.ن:اینم از چالش دیگه یعنی چالش هشت لبخند*-*♡از هیچکس ممنونم که دعوتم کرد*-*این چالشو شارمین شروع کرده♡

    آیلین و دعوت میکنم به این چالش*-*♡و هر کی دوست داره بنویسه این چالشو:)

  • ۵
  • CM. [ ۴ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۱ فروردين ۹۹

    A letter to me

    نامه به خودم•

      سلام،امیدوارم حالت مثل نقاشی هایی که می کشی رنگی و خوب باشد و ذهنت پر از گل و گیاه های زیبا باشد.

      دنیا هر چه قدر تلخ باشد،تو آن دنیا را با عسل شیرینش میکنی.با حرف های گلدار،اخلاق های کاکتوسی و گل رزی،دست های رنگی شده و با چشمان شکلاتی و درخشش کهکشانی،دنیا را زیبا تر میکنی؛هر چند کارش سخت و دشوار و کمر شکنی است اما از پسش بر میایی...

      تو همان دختر شیرینی هستی که با موهای کمی فر خورده شکلات تلخ،زیبا هستی؛همان کسی هستی که چشمانت مثل کهکشان راه شیری می درخشد؛همان کسی هستی که استعداد رنگی و با مزه ای داری و میخواهی با این استعداد،تمام جهان را پر از گل های "فراموشم نکن" کنی و از حالت تلخی و بی رحمی که بیشتر شبیه جهنم است را تبدیل به بهشت کنی.

      منِ عزیز،امیدوارم به کار شیرینت ادامه دهی تا بتوانی به هدفی که دوست داری برسی.

      صمیمی ترین دوستت

      سحر♡

    •••••••••••••••••••

    پ.ن:خوب نامه ای که نوشتم در واقع برای شخصیتا و نویسنده ها ننوشتم،و چاره ای نداشتم جز این که به خودم نامه بدم.ولی از نظر خودم،واقعا چالش خیلی قشنگ و جالبیه و من خوشم‌ اومد.این چالش رو " آقا گل " شروع کرده و واقعا چالشو خیلی دوست دارم:)

    و همین طور از هیچکس ممنونم که منو به این چالش دعوتم کرده*-*♡

    این چالشو به آیلین دعوت میکنم:)

  • ۲
  • CM. [ ۷ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۲۶ اسفند ۹۸

    Paper world

    دنیا همانطور که بی رحم و تلخ است،مثل یک کاغذ می ماند،کاغذی که پر از خط خطی سیاه است؛با هشت میلیارد نفر آدمک های خطی،که رخ آن ها،مملو از خشم و اندوهگین است...ولی،ما با افکار هایی که در ذهنمان حک شده و پر از رنگ هاست، به روی کاغذ منتقل کرد،با آن می توان نقاشی کشید،تا دنیا رنگارنگ شود.با آن چیزی می نویسیم تا همه آدم ها امید داشته باشند.با آن می توان خط خطی های سیاه را پاک کرد تا همه جا تمیز و زیبا باشد.اگر این کار را می کردیم،دنیا زیبا تر و مهربان تر می شد..‌.

    #من_نوشته  

  • ۳
  • CM. [ ۱ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۲۳ اسفند ۹۸

    Love

    ما دو نفر بیداریم و سکوت شب رو می شکنیم.ما دو نفر بیداریم و با صدای خنده های پر هیاهویمان،سکوت شب را می شکنیم.دست هم را میگیریم و می دویم و از ته دلمان فریاد میزنیم تا آسمان شب صدایمان را بشنود.

    و بداند ما دو نفر،بیداریم و در این سکوت شب،عاشق هم هستیم:)♡

    #من_نوشته 

  • ۲
  • CM. [ ۱ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۱۶ اسفند ۹۸

    Home

    ...الان توی کلاسم.کلاسی که توش فقط حرف و حرف و حرفِ بچه هاست.کلاسی که تا آخر زنگ،حرفای معلما،منو خسته و خوابالودم میکنه.کلاسی که نمیشد یه نفسی کشید.همیشه خیره به ساعت میشم تا ببینم که زمان مدرسه تموم میشه تا از این متروکه،خلاص شم.

    دوشنبه هفت بهمن ۹۸

    حالا،الان توی خونم.خونه ای که در اون،محبت و عشق بین مادر و پدر و خواهر و برادر وجود داره.توش حرف هست ولی این حرف ها با حرفای کسل کننده توی کلاس خیلی فرق داره.حرفایی که توی خونه میشنوم،پر از غم و شادیه.یه وقتایی حرفای خنده دار میزنیم و صدای عجیب و غریب از خودمون در میاریم؛یه وقتایی با حرص حرف میزنیم و دعوای مسخره ای بین من و داداشم راه میفته،چه تو صبحونه،چه تو ناهار یا شام!

    الان توی خونم.ولی این تنبلی که جون منو گرفته،نمیزاره کاری که میخوام و انجام بدم،مثلا میخوام کتاب بخونم،اما تنبلیم نمیزاره؛نقاشی میخوام بکشم،اما بازم‌نمیزاره،توی وبلاگم پست میزارم،ولی بازم نمیزاره.

    از وقتی که این ویروس احمق توی ایران اومد،گفتن باید تو خونه بمونی.و بعدش مدرسه ها رو تعطیل کرد.این اتفاق،یه خوبی داره و یه بدی هم داره!

    خوبیش اینه که دیگه از شر معلما،یه سری بچه هایی که رو مغز من رژه میرفتن(البته خیلی از بچه هایی که میشناسم خیلی خوبن)،راحت شدم.یا بهتره بگم: از شر این "مدرسه متروکه"خلاص شدم!!

    اما بدی که هست،اینه که این تعطیلی ها ممکنه طولانی باشه و مثل تعطیلات تابستون،بی کار میشم.بدتر از همه اینکه نمیتونی بیرون از خونه باشی و از آسمونی که پاک و تمیز شده لذت ببری و یه نفسی بکشی.وقتی تو خونم،احساس میکنم توی زندونم!و حتی نمیتونم تو آغوش مادرم یا خواهرم باشم...

    امیدوارم این کابوس،از بین بره...

    #من_نوشته

  • ۴
  • CM. [ ۳ ]
    • Brilli .Shr
    • سه شنبه ۱۳ اسفند ۹۸

    A warm touch on my face

    چرا ابر های خاکستری پراکنده نمی شوند تا آسمان و خورشید،زمین را ببیند؟تا کی باران تکراری و کسل کننده تمام می شود؟این ها،سوال هایی در ذهنم هستن که جواب آن نامعلوم است.

    چاره ای نیست جز این که من چشم هایم را می بندم و در اقیانوس عمیق خواب بمونم.زمانی بیدار می شوم که خورشید با لمسی گرم روی صورت سردم،من را گرم کند.

    #من_نوشته

  • ۲
  • CM. [ ۲ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۹ اسفند ۹۸

    Spring

    منتظر بیدار شدن او هستم.

    من می خواهم قلب هایی که از گل رز تشکیل شدن را ببینم.می خواهم مژه هایی که مثل شاخه های گل بلند و باریک هستن را ببینم.حتی ذهن هایی که از گل های فراموشم نکن پر شده اند را هم ببینم.

    من منتظر بیدار شدن "بهار"،فصلی که گل ها دوباره متولد بشوند هستم.تو چطور؟تو هم‌ منتظرش هستی؟

    #من_نوشته

  • ۳
  • CM. [ ۲ ]
    • Brilli .Shr
    • يكشنبه ۴ اسفند ۹۸

    Heart

    اون سیاه بود و هیچ وقت لبخند نمیزد،مدام اشک میریخت،تپش دلش خیلی کند بود.

    نگاهی به دلی که بزرگ و نورانی بود کردم؛به قدری زیاد بود که دوست داشتم،بخشی از قلبمو به اون بدم.

    به سمتش رفتم و صداش زدم.اون به من نگاه سرد و خشکی کرد.من،با لبخند،بخشی از قلب روشناییم رو بهش دادم؛اون به قلب کوچک و نورانی که در دستم بود،خیره شد.برداشت و روی قلب سیاه و شکسته گذاشت.

    بعد از چند دقیقه،اون کاملا تغییر کرد،حالا صورتش،سرشاز و لبخند شیرین بود.تمام وجودش مخصوصا قلب کوچیکش،روشن شده بود.چشماش در حال برق زدن بود.

    میدونی ادن قلب کوچیکی که بهش دادم،چه چیزی داشت؟

    عشق،محبت،مهربونی:)

    #من_نوشته

  • ۲
  • CM. [ ۵ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۱۸ بهمن ۹۸
    • اینجا جایی هست که از روزهام، فنگرلی کردن‌هام و حرف‌هایی که از قلب و ذهنم میگن، مینویسم. جایی به اسم سرزمین آسمون که وقتی به آسمون نگاه کنی، بیشتر لبخند میزنی. پس اگه داری به آسمون نگاه میکنی، به من فکر کن. :)♡
    ۱۳۹۶.۱.۴
    Post Archive
    a