۳۰ مطلب با موضوع «چالش‌ها» ثبت شده است

Cartography - 3

سلام. امروز دو سوال رو جواب میدم. "-"

سوال پنجم- یک جمله-شعار- برای سال اینده خود انتخاب کنید‌ که به شما انگیزه میدهد به خوبی ادامه بدهید. ان را بخاطر بسپارید.

قبلا یه شعار داشتم که نمیدونم واقعا شعار بود یا چی بود، ولی هر چی بود، یادم نمیاد که جملش چی بود. الان راستشو بخواین من اصلا شعاری ندارم چون که انگار نمیتونم این شعار رو عملی کنم و خب، توان عملی کردنشو نداشتم. همین که بیام به خودم یادآوری کنم که "تو خوب کارتو انجام بده، تا آخرش تلاشتو بکن، حتی اگه کارت یه کمی ایراد داشته باشه." بهتره و اون ایراد، شاید بتونه بهم کمک کنه که بتونم رو این ایراد ها کار کنم تا اون هارو اصلاح کنم.

– ••••• –

سوال ششم- پنج مورد از درس هایی که امسال اموختید و برای سال اینده به دردتان میخورد و نباید انهارا فراموش کنید؟

۱. این که بیای حال دیگرانو خوب کنی خوبه، اما یه وقت‌ها هست که کاری از پست بر نمیاد و نمیتونی براش کاری کنی و مجبوری یه فرصت به اون بدی تا خودش بتونه برای خودش یه کاری انجام بده تا بهتر بشه.

۲. نباید اجازه بدی کسی بیاد بهت دستور بده که چیکار کنی یا چیکار نکنی، یا بهتره بگم، نذار برای تو تصمیمی بگیره. ما قدرت تصمیم‌گیری داریم و میدونیم برای خودمون چه تصمیمی بگیریم.

۳. هممون یه اشتباهی میکنیم، کیه که اشتباه نکنه؟ محاله! هیچ اشکالی نداره اگه یه اشتباهی کردیم ولی باید این اشتباه رو تبدیل به یه درس زندگی کنیم تا دیگه دوباره اون اشتباه رو تکرار نکنیم.

۴. قدر کسایی که داری رو بدون. دوستات، خانوادت یا هر کسی. فقط سعی کن اگه آدم سمی تو زندگیت هست، حذفشون کن و اهمیتی بهشون نده. 

۵. امتحان کردن یه کار و تجربه کردن و تلاش کردن، چیز جالبیه، از چیزی که میخوای تجربه‌اش کنی نترس، از تلاش کردنم دست‌ برندار، حتی اگه خوردی زمین هم، بازم ادامه بده. مطمئن باش که تلاشت یه نتیجه‌ای داره، یه نتیجه خوب.

پ.ن: دیشب یه طوفانی برپا شد که سوهو قراره آلبوم جدید بده به اسم "gray suit" که مطمئنم این آلبوم بوی راک میده، شایدم راک کلاسیک مثل بیتلز و نیروانا. میوفته ۱۵ فروردین و حالا موندم لباس چی بپوشم. =)))

  • ۶
  • CM. [ ۲ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۲۳ اسفند ۰۰

    Cartography - 2

    سلام. "-" امروز به دو سوال دیگه جواب میدهم. "-"

    سوال سوم- سه چیز که بنظرتان لازم است در سال اینده به خوبی یاد بگیرید؟

    ۱. عاممم... شاید بتونم زبان رو یاد بگیرم، انگلیسی، کره‌ای، ژاپنی، ایتالیایی و...

    ۲. کار با آبرنگ یا روغنی چون خیلییی دوست دارم باهاش نقاشی بکشم!!!

    ۳. نویسندگی. از اونجایی که نوشتن رو دوست دارم، دلم میخواد خیلی چیز‌ها بنویسم، از عشق، ماجراجویی، غم و هر چی.

    – ••••• –

    سوال چهارم- فکر میکنید درسال اینده باید از چه چیزها و چه کسانی دور بمانید؟ چرا؟

    - از آدم‌های سمی. چون واقعا جاشون تو زندگی ما نیست و آسیب میزنن. یا کسایی که به جای من، برام تصمیم میگیرن که چی کار کنم یا سعی کنن ناامیدم کنن. به هر حال ما به این جور آدم‌ها نیازی نداریم. =)

    - اخبار. شاید بگین چرا اخبار؟ خب میدونین، هممون میدونیم که همیشه بیشتر خبر‌های بد میاد، حالا چه تو تلویزیون، چه تو فضای مجازی. موقع خوندنش آدم حس بدی بهش دست میده که ختم میشه به اورثینک کردن و این‌چیزا. برای همین سعی میکنم خیلی حساس نباشم و خیلی به خبر‌ها گوش ندم که آسیب نداشته باشم.

    - حرف‌هایی که نظر نیستن و توهین حساب میشن. میدونین قدرت حرف‌ها واقعا تاثیرگذاره و بستگی داره اون حرف، خوب باشه یا بد. طی چند سال به این نتیجه رسیدم که حرف‌های بد خیلی تاثیر وحشتناکی رو آدم‌ها بذاره، بنابراین باید خیلی اهمیتی به این حرف‌های بد و تاثیرگذار ندم.

    – ••••• –

    پ.ن: چرا این روز‌هایی که میگذرونم انقدر کسل‌کننده‌اند؟ ناسلامتی نزدیک عیده-

    پ.ن۲: درخت‌هایی که تازه دارن برگ‌دار(؟) میشن و دیدین؟ فقط منم که برای این درخت‌ها ذوق دارم یا شماها هم همینطورین؟!

  • ۴
  • CM. [ ۰ ]
    • Brilli .Shr
    • يكشنبه ۲۲ اسفند ۰۰

    cartography - 1

    سلام به همگی.^^ امیدوارم حالتون خوب باشه. در حال حاضر دارین خونه تکونی میکنین درسته؟ ما هم کم کم شروعش کردیم، بهار نزدیکه و براش ذوق دارم.*-* از اونجایی که سال ۱۴۰۰ داره تموم میشه، این چالش میتسوری رو قراره انجام بدم چون موضوعش برای برنامه سال جدید هستش و ممکنه به دردم بخوره. امروز به دوتا سوال جواب میدم، پس بریم نقشه‌کشی برای ۱۴۰۱. >:)

    سوال اول- برای سال آینده چه هدف هایی دارید که مصمم هستید به انها برسید؟ برای رسیدن به انها برنامه دارید؟ موانع‌تان را لیست کنید و راه های پشت سر گذاشتن انها را بنویسید.

      – رفتن به کلاس‌های مختلف(مثلا نقاشی، موسیقی، زبان و...)

    برنامه: خب میدونین که دوازدهم و دیگه نمیخوام کنکور بدم و برم دانشگاه، چون زیادی وقت منو میگیره و خب، من انقدر برای درس خوندن وقت کافی ندارم و جونشو ندارم. پس به جاش میرم کلاس‌هایی که به دردم بخورن. مثل نقاشی که برای تقویت این کارو میکنم، کلاس زبان برای تسلط داشتن زبون که بتونم راحت انگلیسی حرف بزنم.(و خب به درد این که برم سفر خارج میخوره.) کلاس موسیقی که بیشتر میرم پیانو یاد بگیرم، شاید آهنگسازی هم یاد گرفتم و اگه هر کلاسی به ذهنم برسه، میرم سراغش.

    موانع: پول. آره، ممکنه برای ثبت‌نام کردن کلاس‌ها پول کمی داشته باشم و همینطور، حوصله داشتن من ممکنه افت بکنه و خب، نمیخوام اینطوری بشه، باید حوصله و انرژی داشت تا باید به اینجور کلاس‌ها رفت!!

    – ••••• –

      – نوشتن یه داستانی که شاید بشه چاپش کرد.

    برنامه: نمیدونم این یهویی به ذهنم اومد. به هر حال، نوشتن رو دوست دارم ولی باید در کنارش کلاس رفت که بتونم رو نوشتن تقویت کنم ولی خب، بازم ممکنه اشتباهاتی داشته باشم تو نوشتن، کیه که اشتباه نکنه؟ دوست دارم یه داستانی یا جیزی بنویسم که برای همه قشنگ باشه و دوستش داشته باشن و شاید یه بخش‌هایی از نوشتن‌هام رو بخش.های زندگی واقعی خودم ربط بدم که حداقل بتونم چاپش کنم~

    موانع: راستش این که ایده بیاد به ذهنم و شروع کنم از ریشه به تنه‌ی درخت(چی گفتم-) بنویسم، خیلیی وقت می‌خواد و ممکنه نوشتن یه همچی چیزی، طول بکشه. پس وقت نداشته باشم میترسم کارم به بن‌بست بخوره.ㅠㅠ

    – ••••• –

      – باز کردن یه فروشگاه کوچیک برای نقاشی‌ها و شاید برای لوازم تزئینی؟

    برنامه: اینم یهویی اومد تو ذهنم.(ببین این چالش چه میکنه با ذهنم.🤌) البته خب، تا قبلش تو ذهنم بود و خب، برای داشتن یه فروشگاه کوچیک که حالا ممکنه بزرگم بشه، کلی مسئولیت و وقت میخواد. من دوست دارم تو این کار، سفارش بگیرم یا بتونم دفتر یا لوازم التحریری درست کنم که طرحش از خودم باشه و شاید مثلا از این آویزون‌هایی که به کلید خونه میذارین و اینا.(توضیحات منو-) یا برچسب های ریز و خوشگل از طرح خودم باشه که برای بولت ژورنال‌ها مناسبه یا از اون فوتوکارت‌هایی که میخوای تزئین کنی. فکر کنم دیدین همچی چیزی. خلاصه کلی کار هست که باید انجام داد.

    موانع: تو بخش برنامه گفتم، باید مسئولیت داشته باشم و وقت کافی داشته باشم اما یه چیزی هست، ممکنه کارم به یه مشکلی بربخوره یا توان داشتن پول رو برای کارام نداشته باشم و یا ممکنه که خیلی این فروشگاهم استقبال خاصی نشه. باید وقت کافی هم میخواد ولی وقت نداشته باشم کار به مشکل بر میخوره و همینطور، عملی کردن این فروشگاه شاید به سال جدیدم نرسه، ممکنه چند ساا طول بکشه پس...

      – یادگیری رانندگی و گرفتن گواهینامه.(چرا خندم گرفت؟XD)

    برنامه: این سحر ۱۸ سالشه و هنوزم باورش نمیشه و همش فکر میکنه ۱۷ سالشه. جدا از شوخی، از اونجایی که ۱۸ سالمه، میتونم گواهینامه بگیرم و رانندگی رو یاد بگیرم. چون دوست دارم تجربه‌اش کنم و اینو میذارم برای برنامه سال جدیدم.

    موانع: خب عام... فرصت نداشتن؟ شاید این موانعش این باشه. :<

    سوال دوم- ده تا از عادت های خوبی که بنظرتون لازمه سال اینده درون خودتون تقویت کنید رو بنویسید. چه چیزی باعث شد امسال نتوانید انها را داشته باشید؟ چگونه میتوانید ان علتها را از بین ببرید؟

    ۱. تنظیم درست خواب؛

    خب بله، تنظیم خواب من خیلی دیگه داره داغون‌تر میشه، میشه گفت که موقع خوابیدنم از ۱۰ شب رسیدم به ۲ یا ۳ بامداد. بعضی وقت‌ها هست که نتونم بخوابم و ممکنه طول بکشه تا بخوابم. خلاصه، این چیزیه که نیاز دارم درستش کنم وگرنه اگه انجامش ندم، ممکنه تبدیل بشم به سحری که چشماش گود افتاده و عین زامبی‌ها شده. "-"

    ۲. داشتن حوصله و انرژی برای انجام یه سری کار؟

    عامم عجیبه میدونم ولی باید در حد امکان باید حوصله هر کاری رو داشته باشم و سعی کنم کاری که انجام میدم رو مثل یه تفریح خودم بدونم. معمولا یه وقت‌ها حوصله انجام یه کاری رو ندارم و خب، این خوب نیست. اگه انجام دادن کارهام خوب پیش بره، مطمئنم که میتونم راحت و بدون گشادی انجامش میدم.

    ۳. تلاش برای پیشرفت نقاشی و نوشتنم؛

    اینو تو بخش برنامه هام گفتم که میرم کلاس که تقویت و پیشرفت کنم، چون الان چند وقتیه که تو یه جایی گیر کردم اونم به خاطر مدرسه و کروناست که نتونستم برای پیشرفتم کاری کنم.

    ۴. داشتن حوصله برای دیدن یه فیلم / سریال؛

    خیلی دوست دارم فیلم یا سریال ببینم ولی به یه دلایلی مثل وقت نداشتم و گشادی یا کارای مدرسه، یا برای دیدن یه سریال یا فیلم جدید وقت نمیکنم یا یه سریال رو نصفه ولشون میکنم. باید تا بتونم یه سریال ببینم و کلی لیست فیلم و سریال درست کردم که بتونم به خوبی پیش برم.

    ۵. خوندن کتاب؛

    خیلییی کتاب خوندن رو دوست دارم ولی خب، اونقدر کتاب زیادیی ندارم که بخونمشون یا وقت کافی برای خوندن ندارم. به کتاب‌های جدید خیلییی نیاز دارم تا بتونم خودمو سرگرم کنم و وقتمو صرف خوندن کتاب بکنم.

    ۶. رفتن بیرون، تنهایی / همراه با کسی؛

    راستش اگه حوصلم سر بره، شاید بتونم یه پیاده‌روی بکنم که این یه جورایی برام یه ورزشه. شاید برای رفتن به یه جای دیدنی برم مترو یا هر چیزی. همیشه با خواهرم میرفتم ولی این بار دوست دارم تنهایی انجام بدم.(فقط امیدوارم گم نشم. :-:)

    ۷. بدون هیچ خجالتی حرفمو صادقانه بگم.

    یه عادت واقعا بدی دارم که هیچ وقت نمیتونم یه حرف صادقانه رو بدون ترس و خجالتی بگم، یعنی نمیگم که مثلا اینطوری نشه و خب، باید رو این عادت کار کنم که تبدیل به یه عادت خوب بشه. یعنی این که بدون این که خجالت بکشم یا بترسم، حرفمو بگم. 

    ۸. خودمراقبتی؟ یا سلف‌کر؟ یه همچی چیزی؛

    این روزا همش دست میزنم رو اون جوش‌های ایکبیری روی صورت و بدنم.(خاک عالم چی دارم میگم؟) و باید رو خودم کار کنم که بیشتر مراقب پوست و سلامتی بدنم داشته باشم. بیشتر ورزش کنم، کرم‌های پوستی یا هر چیزی رو میزنم که بهتر و عالی تر بشم.

    ۹. یادگیری بیشتر آشپزیم؛

    خیلی آشپزی کردن رو دوست دارم ولی باید بیشتر از اینا یاد بگیرم. معمولا کم غذا درست میکنم که میتونه این باشه که هر وقت حوصله درست کردن یه چیزی رو داشته باشم، انجامش میدم ولی معمولا وسطش خسته میشم یا چیزیم میشه، پس برای این که بتونم بهتر انجامش بدم، باید عادت کنم که سختی‌هاشو بپذیرم و درست کنم. خلاصه که بله~

    ۱۰. راضی بودن از زندگی خودم اعتماد داشتن به خودم و تلاش بیشتر برای پیدا کردن هویتم.

    میدونین که هویت اصلی خودمون خیلیی نمیشناسیم و پیدا کردنش خیلی زمان میخواد. باید بیشتر بگردم تا بدونم که واقعا کی‌ام؟ و این که بیشتر خودمو دوست داشته باشم و از خودم متنفر نباشم چون این "من" اولین و تنها کسیه که با منه. همینطوری باید بیشتر از زندگی خودم راضی باشم. هنوزم راضیم ولی نه در اون حد. پس باید رو خودم کار کنم. تازه، هی نباید بگم "ببخشید" چون ممکنه اعتماد به نفسمو ببره پایین.

    پ.ن: تمام شد تا فردا برای سوالات بعدی. "-"

    پ.ن۲: با تشکر از میتسوری با این چالش جالبش، به شدت نیاز داشتم. :>♡

  • ۶
  • CM. [ ۱ ]
    • Brilli .Shr
    • شنبه ۲۱ اسفند ۰۰

    My birthday and galaxy

    On December 7 in 1995

    Southern Ring Nebula

    This image of the Southern Ring Nebula clearly shows two stars near the center of the nebula: a bright, white one, and a fainter companion to its upper right. The faint star is actually the star that has ejected the material that forms the nebula.

    + قبلا یه بار تاریخ تولدمو تو سایت ناسا وارد کردم و این عکس برام در اومد؛ حالا این چالش رو دیدم، گفتم بهتره عکس روز تولدم رو به شماها نشون بدم، خیلی قشنگه، خیلی زیباست، شبیه سنگ فیروزه میمونه :>

    + خیلی به نجوم و ستاره ها و سیاره ها علاقه دارم، خیلی قشنگ و شگفت انگیزن و دیوونه کننده ست! ماها واقعا خیلی کوچیکیم، دنیایی که داریم خیلی کوچیکن، انداره یه مورچه سیاه. جالب نیست؟

    + حتی اکسو که ارتباط زیادی به سیاره و فضا و نجوم و این حرفا داره، خیلی هیجان زدم میکنه~~~

  • ۶
  • CM. [ ۴ ]
    • Brilli .Shr
    • پنجشنبه ۱ مهر ۰۰

    I still exist

    ٬٬من زندگی نمیکنم، من فقط وجود دارم،، این جمله رو ویرانگر‌ گفت و بهش فکر‌‌‌ کردم. "وجود" کلمه ایه که خودش وجود دارد، با تمام سختی ها، هنوزم زنده ست و وجود داره. وجود دارم چون سخت روز هارو میگذرونم، وجود دارم چون بار ها قلبم شکسته و بهم چسبوندم تا کامل بشه، وجود دارم چون که دارم نفس میکشم...
    به خودم میگم که: عذر خواهی نکن، برای کاری که نکردی، برای این که تو اشتباه نکردی. هیچ وقت خودتو ضعیف نشون نده، اگه قلبت شکسته، اگه بهت دعوا کردن، اگه گریه کردی، اگه گریه نکردی ولی تو دریای تلخ غرق شدی و احساساتو بار ها از دست دادی، هیچ اشکالی نداره، اینا بخشی از زندگیه، شاید بگی که دوست نداری همش ناراحت بشی ولی حقیقت تلخه، غم و دلتنگی تو زندگی هممون هست و باید باهاش کنار بیایی. عیبی نداره، تو با ارزشی، تو میتونی یه تاثیر خوب و  کوچیکی رو این دنیایی که آدم ها بیرحمش کرد، بذاری. 
    چیزی که باعث میشه که قبول کنم که واقعا وجود دارم، اینه که هنوزم زیبایی وجود داره، وجود دوستام و خانوادم، باعث میشه که باور کنم که هنوز وجود دارم، وجود دارم به خاطر این که دارم تجربه میکنم و خیلی چیز ها هست که باید تجربش کرد! این که هر چیزی که دوست دارم وجود داره، باور میکنم که واقعا وجود دارم.
    روحم مثل یه الماس یا سنگ های قیمتیه، میدرخشه و با ارزشه، من خودمو با ارزش میدونم، حتی کسایی که دوستشون دارم، منو با ارزش میدونن و با حرف هاشون، قلب منو درخشان میکنن. سنگ های قیمتی یه جورایی شبیه آدم های خوب و صادق و با ارزشین که کمیاب اند.
    شاید بگن که من خیلی عجیبم و متفاوتم، بگن که من‌ نمیتونم با وجود مشکلات ریز و درشت، به هدفم برسم، شاید بگن که احمقم ولی اینا برام مهم نیست، این که وجود دارم و عجیب و متفاوتم، چیز بدی نیست ولی کسی نمیتونم مانع راه من بشه، حتی اگه کسی بیاد راه زندگیمو ببنده و بهم آسیب میزنه، خیلی تسلیم نمیشم و تا آخر جونم به جلو میرم، به سختی. این که ازم تصورات غلطی داشته باشن خوب نیست، یه جور قضاوته، قضاوت کردن کار هر کسی نیست ولی همه دارن به راحتی انجامش میدن؛ آره، همه چی برعکس شده، مهربون بودن سخته و قضاوت کردن، آسونه اما عیبی نداره، من اهمیتی نمیدم که چی میگن، همین که وجود دارم برام کافیه.
    من بیشتر از خودم راضیم، راضیم که خودمو دوست دارم، راضیم که به بچه ها انرژی میدم، این یه وظیفه نیست اما دوست دارم این کارو کنم، راضیم وقتی نتیجه کار هامو میبینم، خوشحال میشم و با ذوق، پستشون میکنم تا همه از کار هام لذت ببرن؛ حتی راضیم که وجود دارم.
    یه وقتا هست که حس میکنم‌ وجودم تکراریه، حس این که به من توجهی نمیکنن و وانمود میکنن که وجود ندارم! ولی بازم وجود دارم، با تمام مشکلات زندگیم و درد ها، وجود دارم.
    ویرانگر فقط وجود داره، منم وجود دارم ولی زندگی هم میکنم. زندگی که پر از غم و شادیه.

    •••

    چالش از اینجا شروع شده^^ همتون دعوتین به این چالش~~~

    فعلا~

  • ۷
  • CM. [ ۶ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۸ مرداد ۰۰

    The owner of this blog has died

    مرگ، یه کلمه ایه که خودش خاموشه، بی حرکت  بی روح و سکوته. مرگ برای من یه چیز ترسناکی بود، هنوزم تا آخر میترسیدم اما قبول کردم که مرگ برای هر کسی طبیعیه. مرگ وقتی میرسه که روح از زندون جسم خارج میشه و آزاد میشه.
    بعضیا دوست دارن با لبخند به سوی مرگ میرن، بعضیا با گریه و غم و بعضیای دیگه با احساسات دیگشون. من شاید، وقتی رفتم، با خنده به سوی مرگ میرم و آخرین جمله من این باشه که "من تجربه های زیادیی کردم اما فقط یه چیزی فهمیدم که زندگی همیشه سخته اما میشه اونو شیرینش کرد."
    و شماها... شماها هیچ وقت صدای خنده های منو فراموش نکنین، محبت هایی که کردم رو فراموش نکنین، صدای من و استعداد هایی که داشتمو فراموش نکنین. در واقع... "من" رو فراموش نکنین و به فکرم باشید، شاید بگین که دیگه نیستم ولی بازم بهم فکر کنین و به آسمون نگاه کنین، چون من با دیدن آسمون انرژی میگیرم. بهم فکر کنین و انرژی داشته باشید.

      من با خنده میرم‌.

    • یه سوال؛ اگه خدایی نکرده من مردم، اولین خاطره ایی که ازم داشتین و یادتونه چی بود؟ یا با دیدن چه چیزی یاد من میوفتین؟

    اینو از وبلاگ های مختلف دیدم اما اولش از مائو دیدم و شروع این چالش از اینجا بوده!

    دوست نداشتم اینو بنویسم چون این چالش... یه کمی دلمو میگیره :( ولی خب، دیگه نوشتم! و آها یادم رفت بگم. هر کسی این چالشو ننوشته، به این چالش دعوته^^

    فعلا.

  • ۵
  • CM. [ ۷ ]
    • Brilli .Shr
    • يكشنبه ۳ مرداد ۰۰

    Thirty day music challenge

    سلام^^ خوبید؟

    خوب خوب تصمیم گرفتم از الان یعنی ۲۶ اسفند سال ۹۹ این چالشو که نفیسه(نوبادی) و کیدو رفته رو انجام بدم^-^♡ این چالشه؛ و این که حسش نیست آهنگ هارو لینک کنم، ببخشیدㅠㅠ

     پ.ن: هر روز این پست آپدیت میشه~

    برین ادامه تا ببینید روز های این چالش رو~

  • ۱۵
  • CM. [ ۱۸ ]
    • Brilli .Shr
    • چهارشنبه ۲۵ فروردين ۰۰

    Nine Smiles of 1399

    درود بر همه♡ خوبید؟

    آره دیگه دارم فعال تر میشم‌‌تو وبلاگ‌و عالیه~ یه چالشیه که تو وب نفی و مائو دیدم، و از اینجا شروع شده♡

    1. داشتن دوست های جدید تو هر جا(تلگرام یا وبلاگ یا...)
    2. درست کردن غذا از جمله نودل و مرغ سینه
    3. آهنگ های جدید که حسابی خوب و جالبن
    4. آلبوم self portrait, delight, 1 billion views و KAI
    5. کنسرت بکهیون : لایت و وی سی آر(خیلی جذابه نینسنسن)
    6. سفارش پولاروید *-*
    7. برگشت شیومین و کیونگسو
    8. استی شدن
    9. و در نهایت، وقت گذروندن در کنار خانواده و دوستام♡

    خب هر کسی این پست رو دیده دعوته♡

    پ.ن: امسال هر چند سال جالبی نبود و بیشتر دردناک بود، اما همینم یه سری خوبی ها داشتن که همین نه تاشو گفتم، اما فقط اون نه تا نیستن، خیلی چیزا بودن که باعث بشه لبخند بزنم :")♡

    پ.ن۲: آهنگ پیشنهادی : super junior D&E - dreamer 

    پ.ن۳: نمیدونم اولین نفریم که اینو میگم یا نه، به هر حال عیدتون پیشاپیش مبارک *-*♡

    فعلا~

  • ۷
  • CM. [ ۶ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۲۲ اسفند ۹۹

    White challenge

    های های ^^ خوبید؟ عاه میدونم حس میکنم وبم داره بیخود میشه :" کامنت زیادی ندارم و... آره. بیخیال، اومدم با یه چالش که خود آلو جان گذاشته^^♡

    1.رنگی که توصیفت میکنه و چرا؟

    رنگین کمون، چون مهربون و زیبام~
    2.دوست داشتی چند ساله می بودی؟

    همین هیفده سال میمونم خیلی بهتر میشد.
    3.اگه یوتیوبر بودی اسمت چی بود، چه ویدیوهایی میزاشتی و سابسکرایبر هاتو چی صدا میزدی؟

    همون سحر، ولاگ و اندکی کاور، اونو نمیدونمXD
    4.اگه عضو یه بند راک بودی اسم بند چی بود؟

    نمیدونم
    5.دوست داری آهنگ بسازی؟ اگه ساختی در مورد چی بوده؟

    خیلی دوست دارم بسازم و علاقشو دارم اما خب، تاحالا هیچ وقت آهنگ‌نساختم
    6.کدوم حادثه تاریخی منقلبت میکنه؟

    نمیدونم...؟
    7.به نظرت امنیت یعنی چی؟

    بدون نگرانی و ترس، و حس آرامش
    8.به ساعت های رند اهمیت میدی؟

    تقریبا آره~
    9.دوست داری کدوم کشور زندگی کنی و چرا؟

    ایتالیا، اونجا خیلی جای قشنگ و دلنوازیه، زبونشم دوست دارم.
    10.داستان های پایان خوش رو دوست داری یا پایان غمگین؟

    تحمل سد اند ندارم پس هپی اند رو دوست دارم♡

    با تشکر از آلو جان بابت این چالشی که درست کرده♡♡

    پ.ن: حقیقتش واقعا نمیدونم چه پستی بذارم. شاید دیگه پست نذارم نمیدونم...

    پ.ن: آهنگ پیشنهادی: Ateez - fireworks (I'm the one)

    فعلا♡

  • ۵
  • CM. [ ۷ ]
    • Brilli .Shr
    • پنجشنبه ۲۱ اسفند ۹۹

    Several galaxies

    —چشم های درشت اشو رو باز کرد و اولین چیزی که دید،ابر های پراکنده و خورشیدی که از پست ابر ها میدرخشید، بود.چشماشو محکم بست و خمیازه ای کشید و گفت:"خیلی خب،امروز روز منه!"
    رادیو رو روشن کرد و چند کانال رو عوض کرد و رسید به یه کانالی که آهنگ‌پخش میکرد؛ وقتی صدای نرم و دلنوازش پارک چانیول که در حال خوندن آهنگ minimal warm رو شنید لبخند گرمی زد و زیر لب باهاش همخونی کرد.سحر در حالی که چند تا پنکیک درست میکرد،متوجهه صدای تلفن گوشی خودش شد،پنکیک آماده شده اش رو رو بشقاب پر از پنکیک گذاشت و اجاق گاز و خاموش کرد.
    گوشیو برداشت و دید که یومیکو بهش زنگ زده،دکمه تماس رو میزنه و باهاش صحبت میکنه.
    "سحر،بلاخره سه تا بلیت گرفتیم!!"
    "راست میگی؟خوب بلیت چی هست؟"
    صدای مائو از پشت تلفن اومد و گفت : "قراره من و سنتاکو و تو بریم ژاپن!!"
    سحر شور و ذوقشو تو درونش حس کرد و انقدر شور و ذوقش در حال ترکیدن بود که آخر جیغی زد و با خوشحالی گفت :" جدی میگین؟؟کی قراره بریم؟"
    یومیکو و مائو باهم گفت که هفته دیگه قراره سفر کنن.بعد از این که با خنده و ذوق از مائو و یومی خداحافظی کرد،با لبخند پر رنگ و شیرینش،رفت سراغ پنکیک هاش.
    یه ساعت بعد،سحر کوله اشو توش دفتر بولت ژورنال و وسایل های تزئینیش و یه اسپیکر کوچیک و گوشی و خوراکی پر کرد و از خونه رفت بیرون.تا هنوز راه نرفته بود چشمش به کیدو و هانائه خورد و چندان خوشحال شد که سریع رفت سراغ کیدو و هانائه و همدیگرو بغل کردند.چند دقیقه بعد،هر سه تاشون روی چمن پارک نشسته بودند و سحر هم اسپیکرشو روشن کرد و آهنگ Eight آیو و شوگا رو پلی کرد.بولت ژورنال رو باز کرد و شروع کرد به نوشتن روی صفحه خالی و سفید که قراره با نوشتن و تزئینات پر بشه:
    "صبح خودمو با گفتن 《امروز روز منه.》 شروع‌ کردم و واقعا امروز روز خود خودمه.یومیکو خبر گرفتن بلیت سفر ژاپن رو گفت و روزمو قشنگ تر کرد،قراره هفته دیگه یه خاطرات شیرینی رو تو ذهنمون ثبت کنیم.سفر ما سه تا یعنی من و یومیکو و مائو در ژاپن!"
    بعد از نوشتن و تزئین کردنش،با کیدو و هانائه بگو بخندی میکردند و ناهارشونو خوردند، بعد باهم خداحافظی کردند.
    سحر یه سری به کتابخونه زد و شروع کرد به دنبال کردن دو تا کتاب،چون شنیده بود که دینا به اسم "من و خودم و خودم" منتشر کرده بود و همچنین،نفیسه که با اسم هنری نوبادی کتاب "من هیچکس هستم" رو منتشر کرده بود.بعد از چند دقیقه اون دو کتاب رو پیدا کرد و خیلی خوشحال شد.
    کمی بعد،به کافی شاپ رفت و روی صندلی چوبی نشست،گوشیشو در اورد و یه سری به وبلاگش و اینستاش زد،تو وبلاگش،کلی نظرات گرفته بود و همین باعث شد قلب سحر بدرخشه.تمام نظراتی که خواننده های این وبش نوشته بودند و جواب داد و رفت سراغ اینستاش،اولین پستی که دید،پست آلو بود که عکسش مال روز پراید پارسال بود،پرچم رنگین کمونی در دست آلو بود و خیره به لنز دوربین بود و لبخند شیرینی زده بود؛کپشن پستش این بود "عشق،عشقه.روز پراید پارسال :)🏳️‍🌈".
    سحر با دیدن این پست لبخند زد،تا این که به خودش اومد و دید که گارتوس تمام مدت داشت اونو صداش میکرد،بعد از سفارش دادن،دوباره به سمت گوشیش رفت و برای آلو کامنت نوشت "خیلی زیبایی آلو♡"
    ساعت شش عصر بود که هوا کم کم تاریک میشد،سحر هم سریع به خونش رفت و کم کم لباششو عوض کرد.جعبه موچی که آکی چان بهش داده بود رو برداشت و یه دونه از موچی هارو خورد و "مممم مممم" گویان رفت سمت مبلش و دراز کشید.امروز جمعه بود و تعطیلات آخر هفته خوبی برای خودش بود.اما فردا خیلی کار داشت،اون قرار بود فردا کلاس پیانو و نقاشی بره و بعد از اون،کار های نقاشیشو انجام میداد،درسته،کاراش یه کمی سنگینه اما براش لذت بخشه.از مبل بلند شد و به تابلو بزرگی که رو دیوار بود خیره شد.عکس دسته جمعی خودش با دوستاش بود.حدودا پارسال بود که همه دوستاش و طرفداراش برای اجرا موسیقی سحر اومده بودند و در اخر،عکس دسته جمعی گرفتند.آهی کشید و گفت:" چقدر زمان زود میگذره...انگار همین دیروز بود که کارمو به بچه ها نشون دادم" لبخندی زد و کل چراغ های خونشو خاموش کرد،آروم روی تختش خوابید و چشم های درشت اشو بست...

    ••••••••••••••••

    تادااا،بلاخره گذاشتم!!خیلی چالش جذابی بود و واقعیتش فکر‌نمیکنم همین‌متنو یهو طولانی بشه و زود تموم بشه،اتفاقا من اینو دیروز نوشتم و قرار بود اون موقع بذارمش اما یادم رفت :( ولی امروز گذاشتم که بخونینش><

    این چالش توسط استلا ایجاد شده>< و اگه اسم یه سری بچه هارو تو این متن نیوردم ناراحت نشین ینسنینسن.از آلو عزیزم‌ممنونم که دعوتم کرده*-*

    و در آخرم نمیدونم کیو دعوت کنم از این چالشه.حالا هر کسی اینو دید تو این چالش دعوته^^

    پ.ن:اون قسمتی که گفتم "مممم مممم گویان" شما مثل من یاد آهنگ mmmh کای میوفتین؟ XD

    پ.ن۲:اگه غلط املایی بود منو ببخشین ㅠㅠ

    پ.ن۳:حوصله لینک کردن نداشتم شرمنده :-: امیدوارم خوشتون بیاد♡♡

    فعلا^^

  • ۸
  • CM. [ ۱۱ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۲۱ آذر ۹۹
    • اینجا جایی هست که از روزهام، فنگرلی کردن‌هام و حرف‌هایی که از قلب و ذهنم میگن، مینویسم. جایی به اسم سرزمین آسمون که وقتی به آسمون نگاه کنی، بیشتر لبخند میزنی. پس اگه داری به آسمون نگاه میکنی، به من فکر کن. :)♡
    ۱۳۹۶.۱.۴
    – Like a lie in a dry terrain, Like a flower blooming as a miracle, We endured the pitch-black darkness, With all of our might, It takes courage to step on today And stand up again, Let it go. This cold rain that wets my entire body, This feeling of freedom in my soul, I feel like I’ve been born again, It’s a fresh start for you and I.
    EXO - Runaway

    – I'll never cry because I know that it'll never change, I'll stay standing and endure it in an unknown place, There will be many times I'll almost fall, but, Alone, I reach out my hand, alone, I stand back up.
    Stray kids - scars

    – Tear it up 'cause we're dreaming of the future, Don't stop got that fire running through us, Everything that we know, Light the fuse, and let's blow, New world, new world. Fly up, history is in the making, Make bigger and better, the earth be shaking, Lifting, lifting it up, All we need is that love.
    SF9 - new world
    a