۱۲۰ مطلب با موضوع «جعبه اتفاقات» ثبت شده است

Breaking the silence 4

دوباره سلام^^ اوه زمان زود میگذره، میدونین؟ مثل باد میگذره. فقط باید طوری آخرای تابستون رو خوب بگذرونم که بتونم به خوبی تابستون رو تموم کنم.

خیلی خب بریم سر اصل مطلب... از کجا بگم؟‌ دیروز که گذشت واقعا با پریروز فرق داشت! یعنی میتونم بگم خیلی خوب بود، میگین چرا؟

به خاطر حضور چانیول تو یکی از مجله ها(که قبل از سربازی عکسبرداری کرده بوده) خیلی زیباست نه؟

حدودا یه کمی آپدیت دیگم داشتیم، مجله اکسوال ژاپن، از جونگده گذاشت که بیشتر غمم گین شد :( خب دلم براش تنگ شده، اصن هیچ آپدیت دوره سربازیش نمیاد-

بگذریم، میخوام از بخش جذاب روزم رو بهتون بگم. چند روز پیش تو چنلم گفتم که "نیاز به ام وی کامل رد لایتز،  سرفین و گان اوی" و دیروز به طور ناگهانی، ام وی کامل رد لایتز اومد :))))) نمیدونین چه موزیک ویدیویی بود! اگه استی باشید میفهمید چی میگم.‌ تک تک صحنه هاش خیلی هات بود و منم زبونم بند اومد از شدت سکسی بودنش "--"

اینی که میبینید، خط هاشو من کشیدم، اونم با انگشتم! گوشیم قلم‌ نداره و من با انگشت کشیدم. خیلی سخته و یه کمی‌ پدرمو در میاره ولی همیشه نتیجه خوبی میاره؛ خیلی کشیدن اینجور خط هارو دوست دارم! چند بارم همین کارو با یه سری از عکس ها کردم و دوستشون دارم^^ ولی جدا از این بحث، ام وی رد لایتز خدا بود! میدونین که تمش چجوری بود ولی میدونم بنگچان میاد چانزروم و میگه: " در مورد جنگ با خود و زنجیر و درگیری و فلان و ایناست".‌ سر "درایو" که بنگچان و مینهو خوندن، گفت "در مورد موتور و رانندگیه" ولی در اصل، لیریکش یه جور دیگه رو میگهXD

قبل ترشم، ام وی جدید ایتیز رو دیدم، درست مثل همیشه عالی بود!! این وسط که آخرای ام وی رو میدیدم هی میگفتم یکی ووسان رو جمع کنه XD ووسانم یه کاپل از ایتیزه~~ پیشنهاد میکنم ببینید~ پ.ن:مینگی هم بودㅠㅠㅠㅠ

امروز یه فیلم کوتاهی دیدم به اسم 'Shelter' که معنی پناه یا پناهگاه رو میده. خیلی قشنگه ولی در عین حالم، ممکنه اشکتون رو در بیاره. 
اینو فقط خود من و مائو و بقیه بچه های میهن بلاگ اینو میدونیم. یادمه مائو زیاد از این فن آرت های این فیلم کوتاه رو میذاشت، یه مدت بعدش، اون موقع که میهن بلاگ، آخرای نفس هاش بود، ازش پرسیدم که این اسم انیمه اش چیه و گفت یه موزیک ویدیو/فیلم کوتاهه به اسم همین "Shelter". همون روز بعدش دیدم و یه لحظه قلبمو لرزوند. حتی الانم دوباره دیدمش، بازم قلب منو لرزوند! در کل پیشنهاد میکنم ببینید! در حد شش دقیقه ست^^

اینم میبینیم، دستپخت خواهرمه^^ بهش میگن کیک هلو. اولش واسم عجیب بود که "کیک؟ هلو؟ اوکی بیخیال اینو تاحالا نخوردم..." ولی بعد که درست و پخته شد و یه بخشی از کیک رو بهمون داد و خوردم، دیدم چقدر خوشمزه ست! در کل خیلی کیک خوشمزه ای بود~ ^^

آهنگ این پست: Dreamcatcher - alldaylong ( برای گوش کردن کلیک‌ کنین )

• سوال: کلمه "خاطرات" براتون چه جور کلمه ایه؟ حستون رو نسبت به این کلمه بگین!

  • ۳
  • CM. [ ۵ ]
    • Brilli .Shr
    • سه شنبه ۲۳ شهریور ۰۰

    Breaking the silence 3

     

    سلامی دیگر! خب به شخصه بگم این روزی که گذروندم(دیروز) در واقع اصلا ردز خوبی واسم نبود، یعنی دو سومش بد بود ولی یک سومش خوب بود؛ ولی حالا نمیخوام وارد جزئیات اون بخش بد روزم رو بگم چون فقط میدونم اعصابم رو خورد میکنه ولی دوست دارم یه چیزی رو بگم که مربوط به همون بخش بد روز منه.

    اینارو تو چنل تلگرامم گفتم و دوست دارم اینجا بذارم(با اندکی تغییر و اضافه کردن جزئیات):

    منو مامانم بحثمون شد و ما تو این بحث به ظاهر به هیچ نتیجه ای نرسیدیم و دوست ندارم بگم که موضوعش چی بود ولی من به طور واقعیت به یه نتیجه ای رسیدم، اینه که دنیا آدم بزرگ ها انقدر قدیمی و ترسناکه که دیگه نمیتونم تمام افکارمو به اون ها بگم، چون طرز تفکر من و اون ها، فرق داره. یعنی از کره زمین تا خورشید فاصله داره، در این حد طرز فکر و زندگی و سبک زندگی و فلان و این حرفا فرق داره! دیگه نمیخوام از افکاری که دارم به اونا بگم، چون قبول نمیکنن. میدونین، واقعیتش خسته شدم که همش بین حرف های آدم بزرگ ها باشم، بحثشون، افکارشون، عقایدشون... اصن همچیشون یه جورین و من بین این ها، متفاوت ترینم. شاید با حرف هاشون کاری کنم که بیشتر و بیشتر و بیشتر فکر کنم و به قول دوستام " overthink" کنم، ولی واسم مهم نیست، متفاوت بودن واسم ترسناک نیست. دوست دارم متفاوت باشم.

    بگذریم، به هر حال این روز سخت گذشت و منو مامانم=صلح و دوستی~

    •••

    جدا از اون، میخوام یه کمی از زیبایی هارو بهتون نشون بدم، ببینید:

    این عکسی که پر از خلوت و تاریکی رو گرفتم، مربوط میشه به دو سپتامبر، سر ساعت دو یا سه نصف شب بود. تو پست قبل تر گفتم که منو خواهرم نصف شب رفتیم تراس آهنگ گوش کردیم و بیرون رو نگاه کردیم، دقیقا این عکس مال همکن لحظه ست =)))

    این رو کمتر از یه ماه پیش کشیدم و حدودا سه - چهار روز طول کشید تا کامل بشه. خیلی با حوصله تر و دقیق تر کشیدم و خب، خوب از آب در اومد^^ خودمم خیلییی دوستش دارم و جدا عاشق این شخصیت شدم... فکر کنم اونو جز اوسی خودم بدونم نه؟ به هر حال این دختر فعلا ناشناسه تا ببینم تو خاکی تو سرم بریزم "-"

    جوری دلتنگی داره خفم میکنه که آخر کارم به اینجا کشید! اینو فکر‌کنم یه ماه پیش کشیدم و جوری دلتنگ این چهار نفر که تو سربازین، هستم که نگو و نپرسㅠㅠ

    این عکسی که گرفتم، مربوط میشه به پریروز و بعد از دیدن قسمت اول قاضی شیطان، چشمم به این آسمون خورد و رفتم عکس گرفتم^^ خیلی ماهش خوشگله~~~

    میشه گفت از بین چنل هایی که دارم، یکیشون زیادی وایب خوب و جذابی بهم میده و اینی که میبینی، همین چنلیه که واسم وایب خوب و جذابیت بهم دست میده. ادمین این چنل، اسمش ری هستش (Rey) و این نوشته هاش واسم حس جالی دارن. خلاصه، وقتی میبینم یه نوشته جدید یا یه عکس جدید میذاره، سریع میرم سراغش و چکش میکنم. بدون شت، یکی از قشنگ ترین چنل هاست!

    در آخر، به آهنگ " So beautiful " از DPR IAN گوش کنیم^^ "از اینجا گوش کنین"

    I think I've got my sight for you
    I don't mean to let it brew
    I thought I thought it through
    Now come on, you know I just get confused
    Come get your funky love story
    I love it when the skies can't sleep
    I left a message encased in me
    So bye-bye (So bye-bye)
    A flawless ending
    So beautiful (You're so)
    You're so

    DPR IAN – So beautiful 

    • سوال: اسم آهنگ مورد علاقتونو بگین و یه بخشی از لیریکشو واسم بذارید~

    فعلا، روز قشنگی داشته باشید~♡

  • ۴
  • CM. [ ۷ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۲۲ شهریور ۰۰

    Breaking the silence 2

    سلامی دوباره^^ خب خب تصمیم گرفتم که دیگه حماقت نکنم و وبمو‌ نبدم و با همین یه چسه امید، پست بذارم و بیشتر از روزی که میگذرونم بخونین و چیز هایی که هست رو بهتون بگم شنشننش.

    امشب یه سریال جدید شروع کردم و تا الان پشمام ریخته! چون خیلی پشم ریزونه، اسمش قاضی شیطان یا همون دویل جاجه. باید هییی بگم "ای کاش بی ال میشد." چرا؟ به خاطر این دو تا مرتیکه که دارین میبینین! لاناتیا جوری بهم نگاه میکنن و نزدیک میشن که آخر به فاک میرم. درسته، من فقط یه قسمتشو دیدم ولی با همین قسمت، قشنگ پنیک کردم! حالا تا چند قسمت دیگم میبینم تا نظرمو بهتون بگم؛ تا الان خیلی خوب داستان شروع شده!

    با وجود این که انقدر دلم برای اکسو تنگ میشه، ولی با دیدن تعداد روز های سوهو و چن، پشمام میریزه، و بعد که تعداد روز های چانبکو میبینم، دیگه خودم میریزم و پشمام میمونن- سوهو تو بهمن میاد و اصن باورم نمیشه این همه مدت، سربازی بوده.‌همش فکر‌ میکنم یه قرنه داره خدمت سربازی میکنه... میدونین چرا اینو میگم؟ سربازی شیومین و کیونگسو عین چی سربازی تموم شد ولی سوهو خیلی فرق داره، چون ستون اکسوئه و نبودنش باعث میشه روز ها یه کمی کند بگذره-

    حالا جدا از اون، گوش کردن به آهنگ هاشون(مخصوصا از آلبوم د وار) و دیدن ام وی هاشون، بازم حس خوشحالی بهم دست میده ولی در کنارش، حس غم و دلتنگی هم بهم‌ دست میده- زندگی اینطوریه دیگه^^

    تو یکی از چنلا بودم که میگفت که چه شعری تو ذهنتون هست؟‌ منم‌ ناشناس دادم و گفتم "شعر آیینه شکسته از فروغ فرخزاد".نمیدونم خوندین شعر هاشو یا نه ولی میتونم بگم که من همین شعر رو با صدای خودم خوندم، اگه میخواین دانلودش کنین و بشنوین. "دریافت" رو کلیک کنین،  این شعری که میذارم رو بخونین^^

    دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز
    بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم
    در آینه بر صورت خود خیره شدم باز
    بند از سر گیسویم آهسته گشودم
    عطر آوردم بر سر و بر سینه فشاندم
    چشمانم را ناز کنان سرمه کشاندم
    افشان کردم زلفم را بر سر شانه
    در کنج لبم خالی آهسته نشاندم
    گفتم به خود آنگاه صد افسوس که او نیست
    تا مات شود زین همه افسونگری و ناز
    چون پیرهن سبز ببیند به تن من
    با خنده بگوید که چه زیبا شده ای باز
    او نیست که در مردمک چشم سیاهم
    تا خیره شود عکس رخ خویش ببیند
    این گیسوی افشان به چه کار آیدم امشب
    کو پنجه او تا که در آن خانه گزیند
    او نیست که بوید چو در آغوش من افتد
    دیوانه صفت عطر دلآویز تنم را
    ای آینه مردم من از حسرت و افسوس
    او نیز که بر سینه فشارد بدنم را
    من خیره به آینه و او گوش به من داشت
    گفتم که چه سان حل کنی این مشکل ما را
    بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش
    ای زن چه بگویم که شکستی دل ما را

    • آیینه شکسته – فروغ فرخزاد

    در آخر، آهنگ "1121" از هالزی و آهنگ "Not friends" از لونا(هه‌جین، ایو، کیم لیپ و جینسول) گوش بدین^^ 

    • سوال: دوست داریم جای کدوم چیز ها تو آسمون باشید؟ میتونین جای ماه باشید یا ستاره یا هر چیزی... با دلیلم بگین، منم میگم:

     دوست دارم جای ماه باشم، یه ماه ای که با ستاره های دور و برش تنهاست و میدرخشه و انرژی به بقیه میده، گاهی وقتی غمگینه، خودشو اسیر سایه زمین میکنه تا کسی غمش رو نبینه :>

    همین دیگه، فعلا^^

  • ۶
  • CM. [ ۱ ]
    • Brilli .Shr
    • يكشنبه ۲۱ شهریور ۰۰

    Breaking the silence 1

    خب... سلام؟ چند وقتی میشه سراغ پست گذاشتن نرفتم، به خاطر این که مدام حس میکنم وبم تکراری شده، حتی اگه تغییرشم بدم، بازم همون تکراری و فلاپ تر میشه. یه جورایی ناامیدم این که پرا کسی دیگه مطلب منو نمیخونه؟ دوستش نداره؟ واسشون تکراری شده؟ حتی هی مدام تو فکر بستن این وبلاگم بودم! یعنی قشنگ‌ داشتم از مرز ناامیدی میگذشتم ولی خب، بعدش بیخیالش میشم و میگم "بیخیال! شاید یه چند نفری بیان یه نظری بدن دیگه." خلاصه، نمیخوام وبم بیش از حد خشک و خالی و بدون نظر بمونه... نمیگم چرا نظر نمیدین، میگم که چرا دیگه کسی نمیاد مطلب هایی که میذارم رو بخونه؟ همین.

    و یه مورد دیگم بود که همش حس میکنم سر پست گذاشتن اینجا پیر شدم و دیگه اون حس و حال پست گذاشتنو ندارم... ولی الان به خاطر این که نمیخوام وبم خاک بخوره و بتونم سکوت بیان رو بشکونم(که میدونم هر کاری کنم این سکوت هم نمیشکنه) پست گذاشتم~ 

    " شکست سکوت بیان "

    •••

    با وجود که الان مینویسم و ۵۰ دقیقه از شروع روز جدید گذشته، ولی نمیدونم از چی بگم؟ از روز هایی که گذروندم؟ شاید... 

    خیلی اتاق خونه جدیدمو دوست دارم، انگار یه جای ساده و رویاییه ولی یه چیزی کم داره، ای کاش اتاقمون یه کمی بزرگ بود تا بشه یه قفسه کوچیک واسه کتاب ها بذارم، اما اونقدر کتاب زیادی ندارم، اونم در حد دزیره و شکار و تاریکی. بگذریم؛ جونم براتون بگه که نصف شب که منو خواهرم بیدار بودیم، رفتیم تراس اتاقمون و رو صندلی نشستیم و آهنگ گوش کردیم. جدی جدی خیلی خوبه، این که خودت باشی و یه آسمون چند ستاره و یه چند تا آهنگ آرام بخش مثل "یقبرنی" هالزی یا "تومارو" چانیول یا "뱃노래" اکمو و یا "بامبی" بکهیون... یه جورایی این بخشی از این روز رو مال خودم کردم. پیشنهاد میکنم این کارو کنین اگه تراس تو خونتون دارید!

    اینی که میبینین، شبی بود که در عرض چند دقیقه برقا رفت (با عرض پوزش... فاک بهشون) و من تو اوح تاریکی و با چراغ قوه، یکی از صفحه های ژورنالمو درست کردم، با مداد شمعی و چسبیوندن این چیزا، و این متن رو خود ونوس نوشته، خیلی نوشته هاش زیباست، مخصوصا این تیکه متنش که یه جورایی تاییدش میکنم. خیلی این صفحه رو دوست دارم با این که یه کمی‌ عجیب و غریب شده :"

    شام اون شب هم پیتزا بود و خیلی وقت بود پیتزا خونگی درست نکردیم. حدودا یه دو سه سالی میشه. تو تلگرام انقدر گفتم پیتزا که همه بچه ها میخواستن کنسلم کننXD ولی خدایش خوشمزه شده بود، جوری خوشمزه بود که دلم نمیخواست تمومش کنم :">

    فکر‌ کنم دیگه چیزی واسه گفتم ندارم جز این که، مراقب خودتون باشین و آهنگ " یقبرنی " هالزی رو گوش کنین.

    I think we could live forever
    In each other's faces 'cause I
    Always see my youth in you
    And if we don't live forever
    Maybe one day we'll trade places
    Darling, you will bury me
    Before I bury you
    Before I bury you

    Halsey - ya'aburnee 

  • ۶
  • CM. [ ۵ ]
    • Brilli .Shr
    • شنبه ۲۰ شهریور ۰۰

    Happy EXO-L Day

    هفت سال گذشت و ما هنوز صبر میکنیم، هفت سال گذشت و ما هر لحظه قوی تر میشیم؛ بهترین تصمیم گیری، اینه که یه روز، تصمیم میگیری زندگیت رو با پیوستن خانواده بزرگ اکسو و اکسوال ها، تعییر بدی و کلی چیز ها یاد بگیری. این تصمیم گیری برای من، بهترین تصمیم گیری بود.
    با این که تو این دنیا، پر از حس بد و پر از خبر های بد هست و همه گرفتار مشکلاتن، اما این اکسوئه که تو هر شرایط سخت، مثل سربازی پسرا، کرونا و کار های زیاد پسر ها، حتی اگه خبری ازشون نداشته باشیم، وجود داشتنشون و حضورشون تو این دنیا، حالمونو بهتر میکنه؛ چه دلتنگ باشیم، چه ناراحت باشیم، چه خوشحال، این اکسوئه که مارو تنها نذاشته.
    کای گفته بود که مهم نیست که کی اکسوال شدیم؛ درسته، خیلی مهم نیست که تو تازه وارد این خانواده شدی یا جز قدیمی ها هستی، مهم اینا که قراره تا آخر عمر با اکسو بمونین. اعتماد، اتحاد و صبر، چیز هایی هستن که برای من معنی دارن. اکسو بهمون درس "صبر" رو داد. صبر کار هر کسی نیست و خیلی سخته، ولی ما از پسش بر اومدیم و صبر کردیم. صبر کردیم تا اوضاع سخت تموم شه، صبر کردیم تا سربازی ها تموم بشن، صبر کردیم تا بهمون هدیه بدن. صبرمون همچنان ادامه داره.
    دنیا لیاقت اکسو رو نداره اما ما، اکسوال هایی که از صمیم قلب، برای اکسو صبر میکنیم و بهم عشق میورزیم، لیاقتشو داریم، اعتمادشو داریم، بهشون عشق میورزیم و ازشون دفاع میکنیم، درست مثل تیکربل ها و فرشته ها...
    ما کنار هم، تبدیل به اقیانوس نقره ای میشیم، اقیانوسی که عمق بسیار زیادی داره و میدرخشه، ما با ارزشیم، ما اکسوالیم.
    —سحر شالی؛ ۲۰۲۱.۸.۵

    •••

    پ.ن: نانوگی دقیقا سر ساعت ۰۰:۰۰ به وقت کره سوپرایزمون کردㅠㅠ

    پ.ن۲: امروز صبح خبر اومده که شیومین کرونا گرفته :(( بقیه اعضا هم تست گرفتن و الان تو قرنطینن. براشون دعا کنینㅠㅠㅠㅠㅠ

    پ.ن۳: همین الان خبر رسید که کیونگسو گردن درد داره، رفته تراپی... به خدا شانس نداریم.

    پ.ن۴: چرا هیچکسی چالش "من __ نیستم اگه..." رو ننوشته؟ یعنی چالشم خوب نبود؟ دوست نداشتین؟ ایگنور؟ باشه... این پست چالشو بزودی بر میدارم :(

    فعلا

  • ۹
  • CM. [ ۸ ]
    • Brilli .Shr
    • پنجشنبه ۱۴ مرداد ۰۰

    these days

    *گردگیری کردن وبلاگم* اهم... سلام^^ بیاین ادامه مطالب چون کلی حرف ها از روز های گذشته دارم~~

  • ۵
  • CM. [ ۷ ]
    • Brilli .Shr
    • چهارشنبه ۳۰ تیر ۰۰

    Where's the good days?

    نمیدونم که اون روز کی‌ میرسه؟ اون روزی که قراره یه نفس راحتی میکشم، روزی که تمام درد های روحم تموم بشن، روزی که اون سختی های بیش از حد از دوشم برداشته بشن، روزی که بتونم، به قول چانیول، جعبه رو بشکونم،روزی که قراره روز خودم باشه... نمیدونم بهش امید پیدا کنم یا نه، ولی قرار نیست فقط منتظرش بمونم، بلکه قراره کم کم دست به کار بشم، هر چه زود تر.
    چه زود یا چه دیر، به اون روز میرسم.

  • ۱۰
  • CM. [ ۷ ]
    • Brilli .Shr
    • يكشنبه ۱۳ تیر ۰۰

    Don't Fight The Feeling

    No place, no town that we can’t go
    Always, why not? Face it
    What you felt just now is the right answer
    'Cause I feel like I'm ballin', oh babe

    EXO  -  DFTF

    سلامم به همگی! خوبید؟؟ خب همون طور که میدونین، دیروز یعنی ۷ ژوئن، ارای دونت فایت د فیلینگ شروع شده و ام وی و آلبوم اکسو هم‌ منتشر شده*-* وایی نمیدونین چقدر خفن و قشنگ بود، همچی عالی بود. مهم از همه، ییشینگ هم تو ام وی حضور داشته و خوندهㅠㅠ حالا نه فقط تایتل ترک ها، بلکه تو چهار تا ترک دیگه هم خونده ㅠ0ㅠ خلاصهه اکسو واقعا شاهکاره!! بهشون افتخار میکنم~~~

    فقط یه چیزی، میشه بهمون تو استریم کردن کمک کنین؟ :( دیروز سرعت استریم خیلی بالا بوده ولی الان یه کم سرعتش رفت پایین. اینم لینک ام وی:

     "https://youtu.be/2IkoKhr6Tss"

    ممنونم که کمکمون میکنین قشنگا~

    پ.ن: شاید باورتون نشه ولی من هنوز چهار تا ترک دیگشو گوش نکردم "-"

    خب دیگه فعلا~~

  • ۸
  • CM. [ ۴ ]
    • Brilli .Shr
    • سه شنبه ۱۸ خرداد ۰۰

    Hey everybody

    یک‌ دو سه...‌اهم. سلام به همگی! حالتون خوبه؟ خب بار دیگر این طلسم را شکاندم و اومدم پست بذارم^^ واقعیتش میخواستم وبمو ببندم چون وبم خیلی خشک و بی روح شده بود، ولی یومی گفت یه کم تغییرش بده قالبتو و اینا، منم رفتم اولین کاری که کردم، قالبمو عوض کردم~ چطور شده؟

    این دفعه یه کم سعی میکنم فعالیتمو اینجا بیشتر کنم، راستش دیگه فهمیدم که زیاد مهم نیست هر چقدر نظر بدین به وبم، په زیاد باشه چه کم، مهم اینه که پست هارو برای خودم و شما میذارم تا هممون لذت ببریم. خلاصه، بزودی اگه تونستم، حس آهنگ ها و نوشته های کوتاهی که هست رو براتون پست میکنم^^ و شاید بتونم پادکست هم درست کنم اما هنوز آمادگیشو ندارم، اگه مودشو داشته باشم، حتما این کارو میکنم~

    و بعد، اینجا تعداد دنبال کنندگان ۱۰۰ تایی شده، خوشحالم که اینجا هستید، امیدوارم از مطالبی که میذارم  لذت ببرید♡♡

    بریم سر اصل مطلب؛ 

    — از برنامه کینگدام صحبت کنم؟ کیا میبینن؟ آقا عجب برنامه خفنیه :"> هر کدوم اجراشون واقعا خفن و فوق العاده بود، مخصوصا اجرای اسکیز "شین ددو دو ددو دو" که مشاپ گادز منو و DDU DU DDU DU بلک پینکه. شاید باورتون نشه اما همین اجرای اسکیز، باعث شد رایان به اسکیز نوتیص بده و واویلاXD هر چند این برنامه خیلی استرس زائه، منم تن و بدنم میلرزه. کلی فندوم استریم کردن و خسته شدن، حتی خود گروه ها هم خیلی تلاش کردک و خستگی‌ کشیدن، امیدوارم این کینگدام تموم شه و همه استراحت کنن :(

    — از اکسو چی؟ بگم؟ آخ آخ اکسو زندگی منو از این ور به اون ور کرد، چند روزه همش استرس و هیجان دارم، حتی وقتی ساعت نزدیکای ۱۹:۳۰ ئه! روز ۲۵ یا ۲۶ می بود که اون روز یه ماه گرفتگی قراره بود ایجاد بشه، البته ماه گرفتگی کاملی نبود، یه جوری بود که فقط رنگ ماهش عوض میشد، بهش میگن ماه خونین. راس ساعت ۱۵:۳۰ بعد از ظهر به وقت ما، ماه گرفتگی آغاز شده بود و همزمان، چند تا فوتوتیزر تکی از اکسو منتشر کردن، یعنی برگای بقیه ای که برنامه ریزی میکردن، ریخت! واقعا هممون سوپرایز شدیم، حتی وقتی فهمیدیم لی هم تو این کامبک حضور داره :")

    خلاصه، دیشبم یه سایتی داد که توش بازیه، بازی  EXO SHIP SAGA* که بعدا لینکشو میذارم. یه بازی ساده ایه اما به صورت باطنش، پر از تحلیله؛ گفتم تحلیل، یعنی تحلیلای این سریش بقدری ترسناک و گوزپیچ طوره که دیگه نمیخوام بخونمش😂 ولی جدی جدی... این اکسوئه که برای ما، بازی درست میکنه، همین قدر خفن~~

    — از کیپاپم بگم، باتر بی تی اس رو شنیدید؟ ماشالله به هفت اعضای بی تی اس، هر کدوم استایل خیلی خاص و قشنگی داشتن و خوشتیپ شده بودن، خود آهنگم که اوفف... عالیه*-*، و این که لونا کامبک دارههههه!! توایس کامبک دارههههه!! گروه کینگدام هم شاید نشناسینش ولی یه گروه خیلی خفنیه که هر عضوی، یه نقش پادشاه رو داره، خودتون تحقیق کنین تا بهتر متوجه بشید، و این که آره، اونم کامبک دارههههه!! 

    — از خودم؟‌آره، خیلی وقته که بولت ژورنال رو افتتاح کردم و فهمیدم که تزئین کردن و نوشتن تو دین دفتر جادویی، چقدر حس و حال خوبی بهم دست میده!تا الان چهار تا صفحه پر از نوشته و تزئین دارم. خیلی لوازم بولت ژورنال رو ندارم و بجاش، نقاشی های کوشولو  میکشم و روی صفحات میچسبونم، یه نمونشو بهتون نشون میدم~~

    روز چهار مه، درستش کردم و عاشق صفحه اولم*-*

    در مورد امتحانات.... امتحانا سلام میرسونن :| کلا چهار تا امتحان مونده و بعدش خلاص میشممم!! یوهوووو.

    خلاصه، خیلی طولانی شد پستم، پس دیگه ادامه نمیدم- آها راستی، اگه دوست داشتید و تلگرام دارید، بیاین تو این چنلم، اونجا بیشتر پلاسم :>

    https://t.me/sweexot82

    بدرود^^

  • ۷
  • CM. [ ۵ ]
    • Brilli .Shr
    • سه شنبه ۱۱ خرداد ۰۰

    Nothing...nothing

    روز ها برای من عجیب شدن، یه روز ها خوبن و یه روز های دیگه هم بد. هم خندیدم و هم گاهی گریه کردم. هی آسیب میبینم و هی قوی میشم. همچی برام بالا و پایین شده.‌نمیتونم بفهمم که کی قراره زندگیم آروم بشه و تعادل داشته باشه؟ حتی خودمم نمیفهمم که چی دارم مینویسم؛ حرفایی که تو ذهنمه کمی قروقاطی شدن و عجیب مینویسم.

    الان صبحه و گنجشک ها دارن آواز میخونن، من و مادرن بیداریم و بقیه خوابن. امروز امتحان ندارم اما دیروز اولین امتحانمو داشتم. تاریخ! که برام آسون بود و خوب دادم. ولی خیلی مونده تا امتحانای ترم آخر تموم بشه‌ و از شر مدرسه خلاص بشم. 

    اوه راستی! یادم رفت بگم... اکسو کامبک داره! اونم تو ۷ ژوئن، روزی که چانیول برای حمایت بکهیون با یه دست گل‌که ۹۹ تا گل رز صورتی داشت، به اینکیگایو رفت. البته، از شانس گند من، کامبک افتاده تو روز امتحان زبانم، ۱۷ خرداد- با این که خوش شانسم تو بعضی اوقات اما یه وقتا بد شانسم میشم!

    دیگه چی بگم؟ آها... من اینجا احساس غریبی میکنم... پس سلام!

  • ۱۳
  • CM. [ ۱۳ ]
    • Brilli .Shr
    • سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۰۰
    • اینجا جایی هست که از روزهام، فنگرلی کردن‌هام و حرف‌هایی که از قلب و ذهنم میگن، مینویسم. جایی به اسم سرزمین آسمون که وقتی به آسمون نگاه کنی، بیشتر لبخند میزنی. پس اگه داری به آسمون نگاه میکنی، به من فکر کن. :)♡
    ۱۳۹۶.۱.۴
    Post Archive
    a