۱۴۶ مطلب با موضوع «من نوشته» ثبت شده است

Happy EXO-L Day

هفت سال گذشت و ما هنوز صبر میکنیم، هفت سال گذشت و ما هر لحظه قوی تر میشیم؛ بهترین تصمیم گیری، اینه که یه روز، تصمیم میگیری زندگیت رو با پیوستن خانواده بزرگ اکسو و اکسوال ها، تعییر بدی و کلی چیز ها یاد بگیری. این تصمیم گیری برای من، بهترین تصمیم گیری بود.
با این که تو این دنیا، پر از حس بد و پر از خبر های بد هست و همه گرفتار مشکلاتن، اما این اکسوئه که تو هر شرایط سخت، مثل سربازی پسرا، کرونا و کار های زیاد پسر ها، حتی اگه خبری ازشون نداشته باشیم، وجود داشتنشون و حضورشون تو این دنیا، حالمونو بهتر میکنه؛ چه دلتنگ باشیم، چه ناراحت باشیم، چه خوشحال، این اکسوئه که مارو تنها نذاشته.
کای گفته بود که مهم نیست که کی اکسوال شدیم؛ درسته، خیلی مهم نیست که تو تازه وارد این خانواده شدی یا جز قدیمی ها هستی، مهم اینا که قراره تا آخر عمر با اکسو بمونین. اعتماد، اتحاد و صبر، چیز هایی هستن که برای من معنی دارن. اکسو بهمون درس "صبر" رو داد. صبر کار هر کسی نیست و خیلی سخته، ولی ما از پسش بر اومدیم و صبر کردیم. صبر کردیم تا اوضاع سخت تموم شه، صبر کردیم تا سربازی ها تموم بشن، صبر کردیم تا بهمون هدیه بدن. صبرمون همچنان ادامه داره.
دنیا لیاقت اکسو رو نداره اما ما، اکسوال هایی که از صمیم قلب، برای اکسو صبر میکنیم و بهم عشق میورزیم، لیاقتشو داریم، اعتمادشو داریم، بهشون عشق میورزیم و ازشون دفاع میکنیم، درست مثل تیکربل ها و فرشته ها...
ما کنار هم، تبدیل به اقیانوس نقره ای میشیم، اقیانوسی که عمق بسیار زیادی داره و میدرخشه، ما با ارزشیم، ما اکسوالیم.
—سحر شالی؛ ۲۰۲۱.۸.۵

•••

پ.ن: نانوگی دقیقا سر ساعت ۰۰:۰۰ به وقت کره سوپرایزمون کردㅠㅠ

پ.ن۲: امروز صبح خبر اومده که شیومین کرونا گرفته :(( بقیه اعضا هم تست گرفتن و الان تو قرنطینن. براشون دعا کنینㅠㅠㅠㅠㅠ

پ.ن۳: همین الان خبر رسید که کیونگسو گردن درد داره، رفته تراپی... به خدا شانس نداریم.

پ.ن۴: چرا هیچکسی چالش "من __ نیستم اگه..." رو ننوشته؟ یعنی چالشم خوب نبود؟ دوست نداشتین؟ ایگنور؟ باشه... این پست چالشو بزودی بر میدارم :(

فعلا

  • ۹
  • CM. [ ۸ ]
    • Brilli .Shr
    • پنجشنبه ۱۴ مرداد ۰۰

    I still exist

    ٬٬من زندگی نمیکنم، من فقط وجود دارم،، این جمله رو ویرانگر‌ گفت و بهش فکر‌‌‌ کردم. "وجود" کلمه ایه که خودش وجود دارد، با تمام سختی ها، هنوزم زنده ست و وجود داره. وجود دارم چون سخت روز هارو میگذرونم، وجود دارم چون بار ها قلبم شکسته و بهم چسبوندم تا کامل بشه، وجود دارم چون که دارم نفس میکشم...
    به خودم میگم که: عذر خواهی نکن، برای کاری که نکردی، برای این که تو اشتباه نکردی. هیچ وقت خودتو ضعیف نشون نده، اگه قلبت شکسته، اگه بهت دعوا کردن، اگه گریه کردی، اگه گریه نکردی ولی تو دریای تلخ غرق شدی و احساساتو بار ها از دست دادی، هیچ اشکالی نداره، اینا بخشی از زندگیه، شاید بگی که دوست نداری همش ناراحت بشی ولی حقیقت تلخه، غم و دلتنگی تو زندگی هممون هست و باید باهاش کنار بیایی. عیبی نداره، تو با ارزشی، تو میتونی یه تاثیر خوب و  کوچیکی رو این دنیایی که آدم ها بیرحمش کرد، بذاری. 
    چیزی که باعث میشه که قبول کنم که واقعا وجود دارم، اینه که هنوزم زیبایی وجود داره، وجود دوستام و خانوادم، باعث میشه که باور کنم که هنوز وجود دارم، وجود دارم به خاطر این که دارم تجربه میکنم و خیلی چیز ها هست که باید تجربش کرد! این که هر چیزی که دوست دارم وجود داره، باور میکنم که واقعا وجود دارم.
    روحم مثل یه الماس یا سنگ های قیمتیه، میدرخشه و با ارزشه، من خودمو با ارزش میدونم، حتی کسایی که دوستشون دارم، منو با ارزش میدونن و با حرف هاشون، قلب منو درخشان میکنن. سنگ های قیمتی یه جورایی شبیه آدم های خوب و صادق و با ارزشین که کمیاب اند.
    شاید بگن که من خیلی عجیبم و متفاوتم، بگن که من‌ نمیتونم با وجود مشکلات ریز و درشت، به هدفم برسم، شاید بگن که احمقم ولی اینا برام مهم نیست، این که وجود دارم و عجیب و متفاوتم، چیز بدی نیست ولی کسی نمیتونم مانع راه من بشه، حتی اگه کسی بیاد راه زندگیمو ببنده و بهم آسیب میزنه، خیلی تسلیم نمیشم و تا آخر جونم به جلو میرم، به سختی. این که ازم تصورات غلطی داشته باشن خوب نیست، یه جور قضاوته، قضاوت کردن کار هر کسی نیست ولی همه دارن به راحتی انجامش میدن؛ آره، همه چی برعکس شده، مهربون بودن سخته و قضاوت کردن، آسونه اما عیبی نداره، من اهمیتی نمیدم که چی میگن، همین که وجود دارم برام کافیه.
    من بیشتر از خودم راضیم، راضیم که خودمو دوست دارم، راضیم که به بچه ها انرژی میدم، این یه وظیفه نیست اما دوست دارم این کارو کنم، راضیم وقتی نتیجه کار هامو میبینم، خوشحال میشم و با ذوق، پستشون میکنم تا همه از کار هام لذت ببرن؛ حتی راضیم که وجود دارم.
    یه وقتا هست که حس میکنم‌ وجودم تکراریه، حس این که به من توجهی نمیکنن و وانمود میکنن که وجود ندارم! ولی بازم وجود دارم، با تمام مشکلات زندگیم و درد ها، وجود دارم.
    ویرانگر فقط وجود داره، منم وجود دارم ولی زندگی هم میکنم. زندگی که پر از غم و شادیه.

    •••

    چالش از اینجا شروع شده^^ همتون دعوتین به این چالش~~~

    فعلا~

  • ۷
  • CM. [ ۶ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۸ مرداد ۰۰

    The owner of this blog has died

    مرگ، یه کلمه ایه که خودش خاموشه، بی حرکت  بی روح و سکوته. مرگ برای من یه چیز ترسناکی بود، هنوزم تا آخر میترسیدم اما قبول کردم که مرگ برای هر کسی طبیعیه. مرگ وقتی میرسه که روح از زندون جسم خارج میشه و آزاد میشه.
    بعضیا دوست دارن با لبخند به سوی مرگ میرن، بعضیا با گریه و غم و بعضیای دیگه با احساسات دیگشون. من شاید، وقتی رفتم، با خنده به سوی مرگ میرم و آخرین جمله من این باشه که "من تجربه های زیادیی کردم اما فقط یه چیزی فهمیدم که زندگی همیشه سخته اما میشه اونو شیرینش کرد."
    و شماها... شماها هیچ وقت صدای خنده های منو فراموش نکنین، محبت هایی که کردم رو فراموش نکنین، صدای من و استعداد هایی که داشتمو فراموش نکنین. در واقع... "من" رو فراموش نکنین و به فکرم باشید، شاید بگین که دیگه نیستم ولی بازم بهم فکر کنین و به آسمون نگاه کنین، چون من با دیدن آسمون انرژی میگیرم. بهم فکر کنین و انرژی داشته باشید.

      من با خنده میرم‌.

    • یه سوال؛ اگه خدایی نکرده من مردم، اولین خاطره ایی که ازم داشتین و یادتونه چی بود؟ یا با دیدن چه چیزی یاد من میوفتین؟

    اینو از وبلاگ های مختلف دیدم اما اولش از مائو دیدم و شروع این چالش از اینجا بوده!

    دوست نداشتم اینو بنویسم چون این چالش... یه کمی دلمو میگیره :( ولی خب، دیگه نوشتم! و آها یادم رفت بگم. هر کسی این چالشو ننوشته، به این چالش دعوته^^

    فعلا.

  • ۵
  • CM. [ ۷ ]
    • Brilli .Shr
    • يكشنبه ۳ مرداد ۰۰

    CB - 6104

    CB - 6104

      من هیچی از عشق نمیدونستم، تاحالا عاشق هم نشده بودم و عشق حس نکرده بودم؛ تا این یه روزی با اکسو آشنا شدم و بعد از وجود عشق بین دو پسر با استعداد و مهربون و خوش قلب، با خبر شدم. اونا موقع آشناییشون، ده ثانیه بهم خیره شده بودن و چی شد؟ اونا یهو صمیمی شدن‌ و چشماشون درخشید! و این درخشش چشم هاشون که مثل ستاره ها میدرخشیدن، هیچ وقت از بین نمیرفت.‌ وقتی کنار همن، بهم نگاه میکنن، لبخند میزنن و میخندن، بدون هیچ حرفی، با چشم هاشون، بهم عشق میدن. اونا، چانبک بودن، بیون بکهیون، قلبشو برای پارک چانیول باز کرد تا برای همیشه تو قلب بکهیون زندگی کنه و چراغ دل بکهیون رو همیشه روشن نگه داره. هر دو تاشون بهترین حمایتگران برای خودشونن، هوای همدیگرو دارن، از هم مراقبت و محافظت میکنن، میخندن، نزدیک میشن و با چند لمس کوتاه، احساس عشق بهشون دست میاد. چانبک بهم عشق رو نشون داد، بهم نشون داد که چشم ها هیچ وقت و به هیچ عنوان، دروغ نمیگن، همیشه راستشو میگن! خوشحالم که باهاشون اشنا شدن و بهم فهموندن که عشق چجوریه. من میدونم که عشق بین چانیول و بکهیون، انتهایی وجود نداره و ادامه داره.

    #من_نوشته

  • ۷
  • CM. [ ۴ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۲۴ خرداد ۰۰

    My Neverland

    تو زیادی غیر واقعی هستی، من و تو، توی رویایی خیالی هستیم، نمیخوام از این رویا برم بیرون، نمیخوام چشم هامو باز کنم و بیدار شم؛
    قراره تو خواب بمونم، تو خواب عمیق عاشقانه من و تو؛
    امیدوارم کسی بیدارم نکنه، نورلند من.

    اینو من امروز کشیده بودم^^♡

  • ۹
  • CM. [ ۳ ]
    • Brilli .Shr
    • شنبه ۱۴ فروردين ۰۰

    The Beginning of the romance era

    —آغاز دوران عاشقانه برای دو نفر—

    + این عکس ها مربوط به این ویدیو هایلایت بامبی که دیشب اومده بود، هستن♡ 

    برین به ادامه مطالب~

  • ۷
  • CM. [ ۵ ]
    • Brilli .Shr
    • يكشنبه ۸ فروردين ۰۰

    Angel

    ⋅فرشته

      فرشته... فرشته برای من، کلمه ایه که درونش، پر از خوبی و نور هاست. خب، فرشته ها، زیبا اند، میدرخشن، قلب بزرگی دارن، دو بال کوچیکی دارن که میتونن باهاش پرواز کنن. فرشته ها ویژگی های خودشونو دارن، بعضی ها ناجی هستن، بعضی ها به ما آرامش میدن، یا حرف های ارزشمندی به ما میزنن که به درد زندگی ما بخوره، یا به قدری زیبا اند که نمیشه از دیدنش سیر شد و خیلی چیز های دیگه که میدونیم. ولی چند نفری هستن که بال ندارن اما به معنای واقعی، فرشته اند‌ و تمام ویژگی‌ هایی که گفتم رو دارن؛ مثل بکهیون که ظاهرش زیباست و باطنش درخشانه، یا بهتره بگم، اون یه اثر هنری زنده‌ست که تک تک وجودش، هنر میباره. اون چشم های زیبا و  پر از ستاره های چشمک زن، لب های کوچیک و خاصش، موهای حالت دار و سفید رنگ نرم و درخشانش مثل ابریشم، بدن سفید جذاب و قلب بزرگ و نورانی داره. اون میتونه قلب های همه رو لمس کنه و آروم‌ کنه، حرفای قشنگی بزنه، بخونه و لبخند به همه بزنه تا همگی آرامش بگیرن و از ته دلشون خوشحال باشن.

    فقط بکهیون نیست که انقدر فرشته اس، چند نفر دیگه هم هستن که فرشته های بی بالن، به همه کمک میکنن و خیلی چیز های دیگه... شما بگین، فرشته مورد علاقه تو کیه؟

    #من_نوشته 

    پ.ن: آهنگ‌ پیشنهادی: Baekhyun - amusement park 

    پ.ن۲: اولین پست سال ۱۴۰۰ ^^♡ امیدوارم ‌خوشتون بیاد~

  • ۶
  • CM. [ ۸ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۲ فروردين ۰۰

    دست نویس پیوندی

    درودی دوباره به دوستای خوبم! خوبید؟ میدونین که یومیکو یه چالشی برگزار کرده که خیلییی جذابه! جز چالش های مورد علاقم شده.‌ و این که بله! با یه سناریو فوق طولانی( عی! "-") در خدمت شما هستم^-^♡ برین ادامه مطالب♡

  • ۳
  • CM. [ ۴ ]
    • Brilli .Shr
    • يكشنبه ۲۴ اسفند ۹۹

    Who can believe it?

    کی باورش میشه که چند روز دیگه مونده تا سال تموم بشه و به عید نوروز برسیم؟کی باورش میشه یه ساله که با کرونا گذرونیم و کرونا همه خوشی های مارو ازمون گرفت؟ کی باورش میشه که یه ساله که داریم ماسک میزنیم... کی باورش...

    نه، چیزی که مهم تره رو میگم؛

    واقعا کی باورش میشه که پارک چانیول، بعد از ۱۱۹ روز با یه نامه برای اکسوال ها برگشته و فقط به خاطر این که منتظرمون گذاشته عذر خواهی کرده، نه برای شایعات؟ :)

    اون تمام مدتی که تو اینستا، بابل و هر شبکه مجازی حضور نداشت، حواسش به ما بود، تمام حرفای اکسوالا، تبریک تولد و هر چیزی که فکرشو بکنید دیده بوده، حتی تبریک نه سالگی دبیو خودش! اون بهمون گفت که تلاششو میکنه تا نشون بده که باورمون اشتباه نبوده، میدونین این یعنی چی؟ یعنی ما واقعا تو طول ۱۱۹ روز بهش باور داشتیم، اعتماد کردیم و براش صبر کردیم، این بهترین نتیجه صبر ما برای چانیول بود. ما تونستیم از پس این روز های سخت بر بیایم و حدس بزنید چی؟

    ما برنده روز های سخت شدیم♡ خوش اومدی پارک چانیول~

    And I will do my best to make it clear that your beliefs are not

    wrong

    Park chanyeol –24 February,  2021

  • ۹
  • CM. [ ۸ ]
    • Brilli .Shr
    • پنجشنبه ۷ اسفند ۹۹

    KAZINO

    𝘐 𝘣𝘦𝘵 𝘰𝘯 𝘵𝘩𝘪𝘴 𝘵𝘢𝘣𝘭𝘦 𝘢𝘯𝘥, 𝘺𝘰𝘶 𝘣𝘦𝘵 𝘰𝘯 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘣𝘪𝘵𝘤𝘩. 𝘋𝘦𝘮𝘰𝘯 𝘶𝘯𝘥𝘦𝘳 𝘵𝘩𝘦 𝘵𝘢𝘣𝘭𝘦, 𝘵𝘢𝘭𝘬𝘪𝘯𝘨 𝘵𝘰 𝘺𝘰𝘶

    𝘎𝘪𝘷𝘦 𝘮𝘦 𝘵𝘩𝘢𝘵, 𝘩𝘰𝘰𝘬 𝘵𝘩𝘢𝘵, 𝘴𝘱𝘪𝘯 𝘵𝘩𝘢𝘵, 𝘳𝘰𝘶𝘭𝘦𝘵𝘵𝘦. 𝘝𝘰𝘥𝘬𝘢, 𝘪𝘯 𝘮𝘺 𝘤𝘶𝘱 𝘨𝘰𝘪𝘯𝘨 𝘳𝘰𝘶𝘯𝘥 𝘢𝘯𝘥 𝘳𝘰𝘶𝘯𝘥


    𝘛𝘢𝘴𝘵𝘦 𝘵𝘩𝘦 𝘮𝘶𝘻𝘻𝘭𝘦 𝘰𝘧 𝘢 𝘨𝘶𝘯. 𝘛𝘢𝘴𝘵𝘦 𝘵𝘩𝘦 𝘵𝘢𝘴𝘵𝘦 𝘰𝘧 𝘮𝘰𝘯𝘦𝘺


    𝘠𝘰𝘶 𝘵𝘩𝘪𝘯𝘬 𝘐'𝘮 𝘥𝘢𝘻𝘻𝘭𝘦𝘥 𝘶𝘱 𝘮𝘺 𝘭𝘢𝘯𝘥. 𝘛𝘪𝘦 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘣𝘪𝘵𝘤𝘩 𝘢𝘪𝘯'𝘵 𝘧𝘶𝘯𝘯𝘺


    𝙍𝙞𝙨𝙠 𝙞𝙩, 𝙧𝙞𝙨𝙠 𝙞𝙩, 𝙧𝙞𝙨𝙠 𝙞𝙩, 𝙩𝙞𝙡𝙡 𝙩𝙝𝙚 𝙡𝙖𝙨𝙩 𝙙𝙞𝙢𝙚


    𝘚𝘢𝘪𝘥 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘐 𝘮𝘦𝘢𝘯 𝘪𝘵. 𝘞𝘢𝘺 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘩𝘦 𝘸𝘪𝘭𝘭𝘪𝘯𝘨. 𝘗𝘪𝘤𝘬 𝘶𝘱 𝘵𝘩𝘦 𝘤𝘢𝘳𝘥, 𝘢𝘯𝘥 𝘴𝘢𝘷𝘦 𝘮𝘦

    •••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    —Download—

  • ۷
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۴ اسفند ۹۹
    • اینجا جایی هست که از روزهام، فنگرلی کردن‌هام و حرف‌هایی که از قلب و ذهنم میگن، مینویسم. جایی به اسم سرزمین آسمون که وقتی به آسمون نگاه کنی، بیشتر لبخند میزنی. پس اگه داری به آسمون نگاه میکنی، به من فکر کن. :)♡
    ۱۳۹۶.۱.۴
    Post Archive
    a