۱۴۶ مطلب با موضوع «من نوشته» ثبت شده است

Valentine day

—عجیبه نه؟ ما تو بین اقیانوس شلوغی و پر هیاهو، بهم نگاه میکنیم، نزدیک میشیم و بهم لبخند میزنیم. بعضیا هنوز نمیدونن ما دو تا عاشق همدیگه هستیم و با دو چشمی که مثل آسمون شب پر ستاره میدرخشه، عاشقونه بهم نگاه میکنیم. و نمیدونن که ما تا چقدر همدیگرو دوست داریم. مهم نیست... مهم فقط و فقط من و تویم که روح هر دو تامون یکی شده و تپش قلب هر دو تامون یکی و هماهمنگ شده.
تو بهم قول بده که هر روز و هر شب بهم نگاه کنی و لبخند بزنی، منم بهت قول میدم که تا آخر ببوسمت و با آغوش گرمم، از تو محافظت کنم. زیبای من♡

سحر شالی

۹۹/۱۱/۲۵

••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

اینو تو چنل تلگرامم گذاشته بودم و گفتم چطوره تو وبم بذارمش D: امیدوارم خوشتون بیاد~

  • ۷
  • CM. [ ۴ ]
    • Brilli .Shr
    • يكشنبه ۲۶ بهمن ۹۹

    Happy new year 2021

    سال ۲۰۲۰ سالی بود که کلی اتفاقای بد و خوبی داشت،اتفاقا بدی که خیلی زیاد بودن، باعث شد سال ۲۰۲۰ رو سال عجیب و بدی بدونن،مثل اومدن کرونا تو کل جهان و یه سری اتفاقای دیگه.
    اما فقط اینا نیستن،ما اتفاقای خیلی خوبی داشتیم،چه تو زندگیمون چه تو جاهای مختلف.مثل سولو های اعضای اکسو که خیلی متفاوت و خاص بودن،حرف های قشنگشون،مومنت های زیبای چانبک(از جمله مومنت بیون کندی و پارک لوییㅠㅠ) و...
    درسته آخراش یه ذره بد شد اما خب،به اسپویل بکهیون فکر کنین،گفته بود که قراره وجد جدیدی از اکسو تو سال ۲۰۲۱ داشته باشیم خب این یعنی ممکنه کامبک داشته باشیم.نمیدونم ۲۰۲۱ قراره سال خوبی باشه یا نه اما اکسو قراره کاری کنن و سال ۲۰۲۱ رو زیبا تر کنن.مثل برگشت کیونگسو از سربازی،کنسرت بکهیونی،اون برنامه قانون جنگل که چانیول حضور داره و و و خیلی چیزای دیگه.
    در آخر،امیدوارم هر جا که هستین در کنار دوستاتون،خانوادتون شاد باشید و همیشه قلبتون روشن باشه،غذا های خوب بخورین،کلی چیز های جدید یاد بگیرین،همیشه امید داشته باشید و شاد باشید و امیدوارم سال ۲۰۲۱،سال خوبی برای همتون،مخصوصا خودم باشه♡
    بیاین داستان سال ۲۰۲۱ رو با خودمون شروع کنیم.سال نو بر همه شماها و مردم دنیا مبارک..‌

    پیام تبریک سال نو اعضای اکسو.اوتی ناین♡
    •HAPPY NEW YEAR 2021•

    پ.ن:ببخشید زیاد نمیام به وبتون سر بزنم و این حرفا،به هر حال سعی میکنم‌بیشتر پست بذارم.دوستتون دارم♡

  • ۱۲
  • CM. [ ۷ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۱۲ دی ۹۹

    My bad feel

    حس های بد من

    — الان حرف زدن برایم سخت شده است

    پس با سکوت همچی را نگاه می کنم

    همه گریه می کنند و زجر می کشند از دلتنگی

    من گریه هایم را کردم و هنوزم درد دلتنگی را حس می کنم

    می خوابم و بیدار می شم

    ولی هنوز نبودنت را حس می کنم

    دیگر حرف نمی زنم

    من تا آخر عمر سکوت می کنم

    میبینی؟من هیچی نمی گم

    من نامرئی بودنم را حس می کنم

    من نمرده ام و هنوز زنده ام

    اما مرگ درونم را حس می کنم

    تو با خودت گفتی که "این دیوونه شده‌ است"

    آری،من دیوونه شدم و این را حس می کنم

    تو گفتی "پس کی میخواهی مثل قبل باشی؟"

    نمی دانم،نمی دانم.من تلخی درونم را حس می کنم...

    #من_سروده

    • سحر شالی

    ۱۳۹۹/۱۰/۱

    •••••••••••••••••••

    پ.ن:بعد از یه مدتی،شعر نوشتم...

  • ۱۴
  • CM. [ ۵ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۱ دی ۹۹

    12 December

    ۱۲ دسامبر برای ما چجوری بود؟

    روز زیبایی بود و حتی متفاوتم بود چون شیومین هیونگ لایو بازگشتشو برگزار کرده بود،بهمون گفت که "اکسوال دلم براتون تنگ شده بود"،کای هم با یه کیک سوپرایزش کرد :) دقیقا یه روز موقع رفتن به سربازی شیومین که سال ۲۰۱۹ بود که یه کامنتی برای شیومین گذاشت:

    ترجمه کامنت کای (ترجمه از چنل ورلد اکسو)

    "معذرت میخوام نتونستم بیام هیونگ ، ما صبح تلفنی حرف زدیم ، تو توی فکرمی ، به سلامت برگرد ، من اولین نفری خواهم بود که به ملاقاتت میام ، دوستت دارم❤️"

    و حالا تو روز ۱۲ دسامبر ۲۰۲۰ به حرف "من اولین نفری خواهم بود که به ملاقاتت میام" رو عمل کرد و اون اولین نفری بود که شیومین هیونگ رو بعد از ۵۸۰ روز ملاقات کرد و سوپرایزش کرد♡بکهیونم به خاطر کارش نتونسته به لایو بیاد اما یه توییت زد و گفت "مینسوکا دلم برات تنگ شده بود!" و کای هم توییت بک رو برای شیومین خوند :)شیومین هم آهنگ You رو خوند،هدیه ای که قبل از سربازیش بهمون داده بود و حالا دوباره اون آهنگو برای ما اکسوالا میخونه.

    برامون نامه نوشت،نامه ای که پر از عشق و محبت وجود داره:

    سلام اکسوالایی که هم نسل من هستین~ 
    سلام اکسوال.. حالتون خوبه؟؟ شما خیلی صبر کردین؟ 
    بقیه میگن که زمان خیلی سریع میگذره، فکر کنم فقط ماییم که توی یه گذر زمان متفاوت زندگی میکنیم ㅋㅋㅋ ممنون اکسوال که تحمل کردین و منتظرم بودین♡ 
    شما نمیدونین اینکه کسی منتظرتون باشه چه قدرتی به آدم میده و اینمدت فرصتی بود که من اینو حس کنم.. شیوییت تایم رو یادتون هست؟ من هنوز اون لحظه رو یادم نرفته.. الان که بهش فکر میکنم، ما اونموقع خیلی گریه کردیم، اما (الان) بازم همدیگه رو میدیدم.. درسته؟ حتی الانم بدنم تمام اون احساساتی که اکسوال اونموقع بهم داد رو به یاد داره.. با تشکر از شما من تونستم مدت زیادی تحمل کنم.. ممنونم~♡
    برای جبرانش، من برای هممون سخت آماده میشم تا در آینده، زمان‌ خوش بیشتری رو بگذرونیم.. دلیلی که من میتونم روی استیج بایستم، دلیلی که من بخاطرش آرزو میکنم تا روی استیج بایستم، همه‌اش اکسواله.. همه‌اتون این رو میدونین، درسته؟ (خیلی خوب مشخص بود؟ ㅋㅋ) من دفعه بعد که هم رو دیدیم، چک میکنم که شما چقدر روشن و درخشانین~ حواسم هست که چک کنم! با اینکه اینو قبلا هم گفتم، من میدرخشم چون اکسوالا خیلی میدرخشنن! با اینکه خیلی احساسی به نظر میاد، من میخواستم چک کنم که همه این مدت خوب زندگی کرده باشن.همینطور، بیاین خوشحال و سالم زندگی کنیم >.< به عنوان خاتمه‌اش، دلم براتون تنگ شده بود و میشه اکسوالا..!

    ••••
    منبع و ترجمه از چنل : EXO_Gods

    یه چیزی که فهمیدیم،این بود که هر چقدر سختی بکشی،صبر کنی و تحمل کن،آخرش نتیجه خوبی داره یعنی بعد از سختی،میرسی به مراحل آسونی،یا به قول خود شیومین هیونگ"سختی ها تموم شده،خوشحالی از الان شروع شده".پس بدونین که ما صبور ترین و قوی ترین فندوم هستیم یعنی اکسوال ها♡

  • ۷
  • CM. [ ۷ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۲۴ آذر ۹۹

    Several galaxies

    —چشم های درشت اشو رو باز کرد و اولین چیزی که دید،ابر های پراکنده و خورشیدی که از پست ابر ها میدرخشید، بود.چشماشو محکم بست و خمیازه ای کشید و گفت:"خیلی خب،امروز روز منه!"
    رادیو رو روشن کرد و چند کانال رو عوض کرد و رسید به یه کانالی که آهنگ‌پخش میکرد؛ وقتی صدای نرم و دلنوازش پارک چانیول که در حال خوندن آهنگ minimal warm رو شنید لبخند گرمی زد و زیر لب باهاش همخونی کرد.سحر در حالی که چند تا پنکیک درست میکرد،متوجهه صدای تلفن گوشی خودش شد،پنکیک آماده شده اش رو رو بشقاب پر از پنکیک گذاشت و اجاق گاز و خاموش کرد.
    گوشیو برداشت و دید که یومیکو بهش زنگ زده،دکمه تماس رو میزنه و باهاش صحبت میکنه.
    "سحر،بلاخره سه تا بلیت گرفتیم!!"
    "راست میگی؟خوب بلیت چی هست؟"
    صدای مائو از پشت تلفن اومد و گفت : "قراره من و سنتاکو و تو بریم ژاپن!!"
    سحر شور و ذوقشو تو درونش حس کرد و انقدر شور و ذوقش در حال ترکیدن بود که آخر جیغی زد و با خوشحالی گفت :" جدی میگین؟؟کی قراره بریم؟"
    یومیکو و مائو باهم گفت که هفته دیگه قراره سفر کنن.بعد از این که با خنده و ذوق از مائو و یومی خداحافظی کرد،با لبخند پر رنگ و شیرینش،رفت سراغ پنکیک هاش.
    یه ساعت بعد،سحر کوله اشو توش دفتر بولت ژورنال و وسایل های تزئینیش و یه اسپیکر کوچیک و گوشی و خوراکی پر کرد و از خونه رفت بیرون.تا هنوز راه نرفته بود چشمش به کیدو و هانائه خورد و چندان خوشحال شد که سریع رفت سراغ کیدو و هانائه و همدیگرو بغل کردند.چند دقیقه بعد،هر سه تاشون روی چمن پارک نشسته بودند و سحر هم اسپیکرشو روشن کرد و آهنگ Eight آیو و شوگا رو پلی کرد.بولت ژورنال رو باز کرد و شروع کرد به نوشتن روی صفحه خالی و سفید که قراره با نوشتن و تزئینات پر بشه:
    "صبح خودمو با گفتن 《امروز روز منه.》 شروع‌ کردم و واقعا امروز روز خود خودمه.یومیکو خبر گرفتن بلیت سفر ژاپن رو گفت و روزمو قشنگ تر کرد،قراره هفته دیگه یه خاطرات شیرینی رو تو ذهنمون ثبت کنیم.سفر ما سه تا یعنی من و یومیکو و مائو در ژاپن!"
    بعد از نوشتن و تزئین کردنش،با کیدو و هانائه بگو بخندی میکردند و ناهارشونو خوردند، بعد باهم خداحافظی کردند.
    سحر یه سری به کتابخونه زد و شروع کرد به دنبال کردن دو تا کتاب،چون شنیده بود که دینا به اسم "من و خودم و خودم" منتشر کرده بود و همچنین،نفیسه که با اسم هنری نوبادی کتاب "من هیچکس هستم" رو منتشر کرده بود.بعد از چند دقیقه اون دو کتاب رو پیدا کرد و خیلی خوشحال شد.
    کمی بعد،به کافی شاپ رفت و روی صندلی چوبی نشست،گوشیشو در اورد و یه سری به وبلاگش و اینستاش زد،تو وبلاگش،کلی نظرات گرفته بود و همین باعث شد قلب سحر بدرخشه.تمام نظراتی که خواننده های این وبش نوشته بودند و جواب داد و رفت سراغ اینستاش،اولین پستی که دید،پست آلو بود که عکسش مال روز پراید پارسال بود،پرچم رنگین کمونی در دست آلو بود و خیره به لنز دوربین بود و لبخند شیرینی زده بود؛کپشن پستش این بود "عشق،عشقه.روز پراید پارسال :)🏳️‍🌈".
    سحر با دیدن این پست لبخند زد،تا این که به خودش اومد و دید که گارتوس تمام مدت داشت اونو صداش میکرد،بعد از سفارش دادن،دوباره به سمت گوشیش رفت و برای آلو کامنت نوشت "خیلی زیبایی آلو♡"
    ساعت شش عصر بود که هوا کم کم تاریک میشد،سحر هم سریع به خونش رفت و کم کم لباششو عوض کرد.جعبه موچی که آکی چان بهش داده بود رو برداشت و یه دونه از موچی هارو خورد و "مممم مممم" گویان رفت سمت مبلش و دراز کشید.امروز جمعه بود و تعطیلات آخر هفته خوبی برای خودش بود.اما فردا خیلی کار داشت،اون قرار بود فردا کلاس پیانو و نقاشی بره و بعد از اون،کار های نقاشیشو انجام میداد،درسته،کاراش یه کمی سنگینه اما براش لذت بخشه.از مبل بلند شد و به تابلو بزرگی که رو دیوار بود خیره شد.عکس دسته جمعی خودش با دوستاش بود.حدودا پارسال بود که همه دوستاش و طرفداراش برای اجرا موسیقی سحر اومده بودند و در اخر،عکس دسته جمعی گرفتند.آهی کشید و گفت:" چقدر زمان زود میگذره...انگار همین دیروز بود که کارمو به بچه ها نشون دادم" لبخندی زد و کل چراغ های خونشو خاموش کرد،آروم روی تختش خوابید و چشم های درشت اشو بست...

    ••••••••••••••••

    تادااا،بلاخره گذاشتم!!خیلی چالش جذابی بود و واقعیتش فکر‌نمیکنم همین‌متنو یهو طولانی بشه و زود تموم بشه،اتفاقا من اینو دیروز نوشتم و قرار بود اون موقع بذارمش اما یادم رفت :( ولی امروز گذاشتم که بخونینش><

    این چالش توسط استلا ایجاد شده>< و اگه اسم یه سری بچه هارو تو این متن نیوردم ناراحت نشین ینسنینسن.از آلو عزیزم‌ممنونم که دعوتم کرده*-*

    و در آخرم نمیدونم کیو دعوت کنم از این چالشه.حالا هر کسی اینو دید تو این چالش دعوته^^

    پ.ن:اون قسمتی که گفتم "مممم مممم گویان" شما مثل من یاد آهنگ mmmh کای میوفتین؟ XD

    پ.ن۲:اگه غلط املایی بود منو ببخشین ㅠㅠ

    پ.ن۳:حوصله لینک کردن نداشتم شرمنده :-: امیدوارم خوشتون بیاد♡♡

    فعلا^^

  • ۸
  • CM. [ ۱۱ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۲۱ آذر ۹۹

    Amnesia


    ℂ𝕒𝕟'𝕥 𝕣𝕖𝕞𝕖𝕞𝕓𝕖𝕣 𝕒𝕟𝕪𝕥𝕙𝕚𝕟𝕘 𝕓𝕖𝕗𝕠𝕣𝕖 𝕪𝕒'
    قبل از تو چیزی رو به خاطر نمیارم

    –قبل از این که باهم آشنا بشیم،زندگی من پر از تلخی و سیاهی بود،زندگی تو هم پر از مشکلاتی بودن که تورو آزارت میدادند ولی وقتی باهم آشنا شدیم،زندگی ما دو تا تغییر پیدا کرد!
    به خودم گفتم که خاطرات بدی که داشتم و خاطراتی که بدون تو بودن رو از ذهنم پاک میکنم.تو هم هر خاطراتی که قبل از من بودند رو فراموش کن.
    قراره خاطرات های زیادی رو باهم داشته باشیم و تو ذهنمون حکشون کنیم.💙

     

    ••••••••••••••••••••••••
    𝘐𝘧 𝘐 𝘤𝘭𝘰𝘴𝘦 𝘮𝘺 𝘦𝘺𝘦𝘴 𝘧𝘰𝘳 𝘢 𝘮𝘰𝘮𝘦𝘯𝘵
    𝘐 𝘧𝘦𝘦𝘭 𝘢 𝘭𝘪𝘵𝘵𝘭𝘦 𝘴𝘤𝘢𝘳𝘦𝘥
    𝘐𝘧 𝘰𝘯𝘭𝘺 𝘺𝘰𝘶 𝘸𝘦𝘳𝘦 𝘣𝘺 𝘮𝘺 𝘴𝘪𝘥𝘦, 𝘢𝘯𝘺𝘸𝘩𝘦𝘳𝘦 𝘪𝘯 𝘵𝘩𝘦 𝘸𝘰𝘳𝘭𝘥
    𝙄 𝙉𝙀𝙀𝘿 𝙔𝙊𝙐...
    𝖪𝖠𝖨 - 𝗔𝗺𝗻𝗲𝘀𝗶𝗮

  • ۷
  • CM. [ ۵ ]
    • Brilli .Shr
    • پنجشنبه ۲۰ آذر ۹۹

    KAI

    -𝘔𝘮𝘮𝘩-
    این یه آهنگیه که تا آخر عمرمون تو ذهنمون میمونه و ۲۴/۷ مدام بهش گوش میکنیم.مسل آهنگای اکسو،تکرارنشدنیه و اصلا آدمو خسته نمیکنه،صدای صاف و سافت کای تو این آهنگ،انقدر زیباست که داره قلبمونو نوازش و گوشمونو اکلیلی میکنه.حس عشق و آرامش باهم جمع شدن که تبدیل به یه آهنگ عاشقونه بشه.
    کای با حس این آهنگ بازی میکنه،بازی ای به اسم دنس و با آهنگ و ریتم هماهنگ میشه.با حس آهنگ بازی میکنه و سعی میکنه حس عشق و جذابیتو به ما منتقل کنه~

    내가 너무 나빠서
    네 맘을 전부 빼앗고 싶어져
    Don't you worry
    어느새 네가 내 세상을 가진걸
    You make me feel so
    Mmmh mmmh

    •••••••••••

    -𝘙𝘦𝘢𝘴𝘰𝘯-
    همه رو این آهنگه خیلی قفلی دارن،و این آهنگ خیلی قدرت داره،قدرت این که بتونه مودتونو عوض کنه و همینطور کای نشون میده که کی هست و قلبمونو میدزده، و حدس بزنین چی؟وقتی برای بار اول این آهنگو گوش کردم احساس کردم جونگین قلبمو دزدیده :")
    ریتمش و موسیقی و صدای کای با جون ما بازی میکنه.یه بازی جذاب~

    흘러가는 대로 둬 for me
    움직이는 대로 show me
    너도 시선을 맞춰오는 걸 보니
    이러다 큰일날 걸 느끼니
    지루해져 가던 party
    느슨해졌던 맘이
    다시 몰아치는 사이 
    감추지 마 더는 for me

    •••••••••••

    -𝘙𝘪𝘥𝘦 𝘰𝘳 𝘥𝘪𝘦-
    وقتی بهش گوش میکنم،انگار تو هوا معلقم...هوا که نه،تو رویا معلقم.میدونید که چی میگم.حتی احساس میکنم قلبم مثل الماس داره میدرخشه.جالبه نه؟حس و حال این آهنگ یه کاری میکنه تورو ببره به رویای خودت و اونو تبدیل به یه واقعیت کنی.یه جوریه که انگار داره بهت حس خوب منتقل میکنه.

    Baby I like it, ooh
    뜨거워지는 숨
    한계를 마주한 paradigm 벗어나
    점점 깊어지는 mood
    선명해지는 you
    이 밤을 따라
    We ride or die, until the end

    •••••••••••

    -𝘈𝘮𝘯𝘦𝘴𝘪𝘢-
    یه حس تازه و جدید؟آره.میتونم حسش کنم،اما حسی که تو صدای کای داره چیه؟یه حس خاصی داره،آرامش و عشق و نرم بودن،یه ترکیب فوق العاده ای یه حسه.وقتی به آهنگش و صدای کای گوش میکنم تمام خاطره های بدی که داشتم رو به فراموشی میسپرم و خاطره های خوبی که داشتم رو خوب نگهشون دارم.آهنگ فراموشی،روح منو نوازش میکنه و خودم احساس میکنم تو هوا معلقم :>

    나를 알기 전의 너는 잊어
    내가 아닌 모든 건 다 지워
    Can't remember anything before ya
    Can't remember anything before ya

    •••••••••••

    -𝘕𝘰𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨 𝘰𝘯 𝘮𝘦-
    حس اینو دارم که تو طوفان گیر افتادم،طوفانی که پر از عشق و صدای کای وجود داره.عجیبه ولی خودمم دوستش دارم.وقتی صدای کای رو میشنوم،احساس میکنم دارم بهمون نزدیک میشه.حتی قلب ما و کای هم بهم نزدیک تر میشن~♡

    한 걸음 가까이 가
    너와 난 아주 천천히
    조금씩 좁혀져가
    우리 사이
    I want nothing on me but you

    •••••••••••

    -𝘩𝘦𝘭𝘭𝘰 𝘴𝘵𝘳𝘢𝘯𝘨𝘦𝘳-
    نمیدونم وقتی آهنگ "سلام غریبه" رو گوش میکنم،انگار تو یه موزه نقاشی هستم و فقط خودمم و کلی تابلو های نقاشی که خیلی هنر زیبایی دارن،با خودم میرقصم و میخونم،فقط با خودم اما یکی رو میبینم،یه غریبه،بی نام و نشونه،اون هم میاد تو رقصیدن همراهی میکنه و درنهایت من و یه آدم ناشناس در حال رقصیدن و خوندن و خندیدنیم.

    조명 아래 가려도 lonely
    소음 속에 혼자인 뒷모습이
    유리잔에 비친 널 보니
    그 어딘가 나와 비슷해
    Hello stranger
    가까이 와줘
    낯설지 않어
    네 얘길 해줘

    •••••••••••

    بعد از یه مدتی،پست گذاشتم،"حس یه آهنگ". این یه جورایی با بقیه پستای حس یه آهنگ فرق داره چون تو این پست حس تمام ترک های آلبوم رو نوشتم :> احتمال خبر دارین که کای به عنوان سولویست دبیو کرد و آلبوم "هنری" خودشو منتشر کرد*-* شما رو نمیدونم ولی ذهنم مدام آهنگ "مممم" کای پخش میشه.حتی بقیه ترک هام تو ذهنم پخش میشه و من در حال رقصیدنم سحنثثححثنثXD

    خلاصه بگم که واقعا آلبومش حرف نداره!بی نظریه!!!انقدر صدای کای فوق العاده قشنگه که خودمم بیشتر عاشقش شدم :")کلی کانسپت داره،معنی آهنگاش قشنگن،خود موزیک ویدیو تایتل ترک آلبوم کای خیلی فاکی و خفنه و پیشنهاد میکنم تو یوتیوب ببینیدㅠㅠ به شدت عاشق آلبومش و روش کراش زدم،هق :"

    آره،بیاین بهش عشق بدیم چون واقعا بشر فوق العاده ایه♡♡

  • ۸
  • CM. [ ۸ ]
    • Brilli .Shr
    • پنجشنبه ۱۳ آذر ۹۹

    Can you listen to me

    میتونی صدای منو بشنوی؟صدای تپش قلب من چی؟میشنوی؟...

    یه مدتیه صدای تو رو نشنیدم،صدایی که از هر صدای دیگه ای قشنگ تره،صدای خودت،نفس کشیدنت،تپش قلبت،خنده هات و گریه های تو مثل یه موسیقی آرام میمونه.بدون گوش کردن موسیقی صدای تو،زندگی‌ من برام بی معنیه.

    موسیقی ها،در حد ۳ یا ۴ یا ۵ دقیقن اما مدت زمان موسیقی تو،همیشه طولانی و ناتمومه.موسیقی صدای تو،تکرار نشدنی ترین چیزیه که تو عمرم شنیدم.اما...چرا الان‌نیستی؟چرا رفتی و کاری کردی که از دلتنگی بمیرم؟چرا رفتی و نذاشتی بیشتر به صدای تو گوش کنم،به صدای تو احتیاج دارم.

    تو مگه بهم‌نگفتی که صدای من‌ هم قشنگه،مگه نمیخواستی بیشت به صدام گوش‌کنی،پس چرا رفتی؟هر چقدر حرف بزنم،نمیشنوی،داد هم بزنم نمیشنوی،الان چی؟منی که صدا های خودمو تبدیل به یه جوهر سیاه میکنم و باهاش مینویسم،میتونی صدای این نوشته هامو بشنوی؟منی که قلبم شکسته،میتونی صوای شکستن قلبمو بشنوی؟!

    تو به صدای من احتیاج داشتی و من به صدای تو،اما تو...بدون خدافظی و بدون این که از تو چیزی بشنوم،بی خبر و بی سر صدا رفتی،درست مثل روح،محو شدی و رفتی به یه جای دیگه...

    اینارو برای تو مینویسم تا بخونی و صداشو بشنوی،ولی میدونم که نمیخونیش،حتی این نامه به دستت نمیرسه...چون تو نیستی،تو این دنیا نیستی...

    #من_نوشته

    --------------------

    وسط کلاس دینی زنگ اول و بعد از امتحان ریاضی،دارم یه همچی چیزی رو مینوسم و پست میکنم...زیبا نیست؟ =]

    بگذریم،اینو همینجوری نوشتم،چطوره؟

  • ۸
  • CM. [ ۵ ]
    • Brilli .Shr
    • شنبه ۱ آذر ۹۹

    A sheet of history for the future

    چانبکم :")

    –––––––

    -قبلا دنیا چجوری بود؟

    +همونجوری بود ولی،انسان ها بیشتر بهم نزدیک تر بودن.

    -الان چطور؟چرا نزدیک هم نمیشن؟

    +چون که یه چیز عجیب تو کل دنیا اومده که باعث میشه انسان ها از هم دور شن، درست مثل دیواری که بین دونفر ساخته شده...

    #من_نوشته

    قبل از اومدن تو این دنیا،همچی خوب بود،با وجود مشکلات مختلف تو چند تا کشور در جهان،انسان ها کنار هم بودن و اوقات خوشی رو میگذروندند.مهمونی،جشن های مخلتف،دورهمی ها،کنسرت ها و خیلی چیزای دیگه.ارتباط انسان ها مثل یه طناب بود،طنابی که هیچ‌گره ای وجود نداشت.اما...

    متوجه شدیم که یه ویروسی به اسم کوبید ۱۹ یا بهتره بگم "کرونا" به این جهان تلخی و شیرینی اومده بود و همچی تلخ تر شد.مردم ترسیدند،فکر کردن آخرالزمانه.فکرشو نمیکردن که امسال یعنی سال ۲۰۲۰ انقدر بد باشه.همه مشغول خریدن ماسک و ضد عفونی بودند،از این ترسیدند که نکنه یهو مریض بشن و مبتلا به کرونا شن.اون ها ترسیدند،شماها ترسیدین،ما ها ترسیدیم،اون ترسید،تو ترسیدی و من ترسیدم.از این که مریض بشیم.

    دنیا که تلخی و شیرینی بود،با اومدن این ویروس،دنیا تلخ تر از همیشه شد.خیلیا مریض شدن و مردن،یه سری آدما انقدر بیخیال اند که راحت و بدون رعایت بهداشتی،بیرون بودن،یه سری آدمای دیگه هم خونه نشین شدن و کل کاراشونو تو خونه انجام میدن،هر چند اونا دلشون میخواد برن بیرون ولی نمیشه،اونا نمیتون برن بیرون،خونه براشون تبدیل به یه زندون شده.برای همین،ارتباط انسان سخت تر شد،مثل طنابی که پر گره های سفته که باز کردنش خیلی سخته!

    کرونا،همچیز رو گرفته بود،انسان هایی که ضعیف بودن،زن،مرد،کودک و مسن.فرقی نمیکنه که چی باشه و کی باشه.مهم اینه که اونا انسان بودند و تو دام مریضی افتادند و در آخر،به آسمون ها پرواز کردند و نه فقط انسان‌هارو گرفت بلکه این دورهمی ها،جشن ها و غیره رو گرفت.همچی رو تغییر کرد که باعث شد مثل سابق نباشیم.با این مشکل بزرگ و جهانی،یه کمی بهش عادت کردم.

    ولی کرونا یه چیزی رو بهمون یاد داد،این‌که یه وقتا،زمانو هدر میدیم،قدر روزای خوشی که داشتیم رو ندونستیم،قدر کنار هم بودن و هر چیزی‌که فکرشو بکنین...

    معلوم‌نیست که کی از اینجا میره،کی این مشکل تموم میشه.فقط خدا میدونه.ما نمیدونیم :)...باید صبر کرد.صبر،صبر و صبر...

    #من_نوشته

    —————————————————

    سلامی دوباره^^ بلاخره بازم پست گذاشتم،قطعا خبر دارین که سیس یومیکو یه چالشی رو درست کرد که موضوع جالبی داره،موضوعی که باهاش درگیری داریم.بله! کرونا :) برای این که بیشتر در مورد این چالشو بدونین،اینجا کلیک کنین^^

    در آخر از سیس یومیکو تشکر میکنم بابت دعوتش :")

    از سه نفر دعوت میکنم>< :

    آکی سان / سارا / سونیا

    فعلا^^

  • ۷
  • CM. [ ۶ ]
    • Brilli .Shr
    • دوشنبه ۱۹ آبان ۹۹

    Hello

    —سلام،بعد از نوشتن این کلمه،تمومش میکنم—

    سلام به تو،خورشید خوش قلب.
    منم مثل تو،به زبون آوردن این کلمه،برای من سخت بود،.منم مثل تو،در بین کلمه ها و جمله ها بودم.نمیدونستم‌ چه بهت بگم،حرفامو گم کردم،مثل وقتی که خودمو گم میکنم.اما،صدای زیباتو شنیدم،یه لحظه،قلبم روشن شد و حرف هایی که قرار بود بگم رو پیدا کردم.
    تو میترسی،ولی من بهت میگم نترس،هر حرفی که میخوای بگی بهم‌ بگو،من میشنوم و میخونم،من شنونده و خواننده حرف های تو هستم.
    تو نتونستی کلماتی رو پیدا کنی که بتونی احساستو بیان کنی،ولی من میفهمم که چه حسی داری،من میدونم چه حسی داری،در حالی که بیان کردنش برات سخته،منم نمیتونم احساساتم و حرف هایی که تو ذهنم پر رو به زبون بیارم،اما شاید بتونی بفهمی که من چه حسی دارم...حس خوب؟ آرامش؟آره...من بعد از این که صداتو شنیدم،احساس خوب و آرامش کردم.
    من حالم خوبه،مثل همیشه عالی؛امیدوارم که حال دل گرم تو خوب باشد.منم مثل تو،نمیدونم چی باید بگم...
    سلام،کیم جونگده عزیز،فقط میخوام بگم که...
    ممنونم که هستی،همیشه بمون،در کنار ما♡
    —سحر شالی
    ۹۹/۷/۲۵

    بعد از یه مدتی پست "حس یه آهنگ" رو گذاشتم،همینطور که میدونین،دیروز آهنگ جدید چن منتشر شد به نام "Hello"،یه جورایی میشه گفت قشنگ ترین آهنگیه که شنیده بودم!اولین باری که شنیدم یه لحظه شوکه شدم،احساس کردم رو هوام،به قدری این صدا قشنگ بود که انگار داره با احساساتم بازی میکنه.معنی شعرش توش غم و شادی داره،انگار غم و شادی رو تو یه جا جمع کرده تا تبدیل به یه آهنگ بشه.

    و امروز،فهمیدیم که تو لیریک آهنگش،اصلا نمیتونسته بهمون بگه خداحافط،چون دلش نمیخواست مارو ناراحت کنه...پشت کلمه "سلام کلی حرف داشت،حرفی که امروز خود چن گفت: "قراره ده روز دیگه میرم سربازی،دوستون دارم".درسته،خبر دردناکیه،۱۸ ماه قراره تو سربازی باشه،ولی به نظرم بیاین باهاش کنار بیایم،براش صبر کنیم،صبر کردن چیز خوبیه و همین طور به صبر کنیم،بهشون عشق میورزیم و به فکرشونیم♡

    امیدوارم جونگده همیشه حالش خوب باشه و قوی باشه و سالم برگرده به آغوش اکسو و اکسوالا♡

    خلاصه،حتما آهنگشو گوش کنین و معنیشو بخونین =")ممنونم که این پستو خوندین♡

    사랑하는 그대여 긴긴 망설임 동안
    내 맘 같은 단어를 찾지 못해서
    흔한 그 인사말 속 모든 진심을 담아
    그대 안녕 하나만 물어보려고 해요

    𝑪𝒉𝒆𝒏 - 𝑯𝒆𝒍𝒍𝒐

  • ۷
  • CM. [ ۸ ]
    • Brilli .Shr
    • جمعه ۲۵ مهر ۹۹
    • اینجا جایی هست که از روزهام، فنگرلی کردن‌هام و حرف‌هایی که از قلب و ذهنم میگن، مینویسم. جایی به اسم سرزمین آسمون که وقتی به آسمون نگاه کنی، بیشتر لبخند میزنی. پس اگه داری به آسمون نگاه میکنی، به من فکر کن. :)♡
    ۱۳۹۶.۱.۴
    Post Archive
    a